برگزیده‌ها
خانه » پیشنهاد برای خواندن » معرفی و نقد کتاب : روش‌شناسی علم اقتصاد، اقتصاددانان چگونه تبیین می‌کنند؟

معرفی و نقد کتاب : روش‌شناسی علم اقتصاد، اقتصاددانان چگونه تبیین می‌کنند؟

سیدسعید موسوی ثمرین

مشخصات کتاب

مشخصات کتاب

نویسنده: مارک بلاگ مترجم: غلامرضا آزاد (ارمکی) ۱۳۸۰، نشر نی

ماهیت تبیین‌های اقتصادی چیست؟ اثر مفروضات پیشینی در پیامد نظریه اقتصادی چگونه است؟ و… . بنابراین روش‌شناسی به‌مثابه حوزه‌ای از علم اقتصاد که قدمتش به‌طور مشخص به دوره ویلیام ناسا سینیور، استوارت میل  و… برمی‌گردد مشتمل بر این سؤالات است. مارک بلاگ به‌عنوان کسی که تا حد زیادی از روش‌شناسی ابطال‌گرای پوپر تبعیت می‌کند قصد دارد تا قدرت این روش‌شناسی را در تطبیق ماهیت فعالیت تئوری‌پردازانه اقتصاددانان نمایان سازد. اما بلاگ برای توسل به این روش‌شناسی به معرفت‌شناسی متوسل شده است. ازنظر او معرفت به‌طور اعم و معرفت اقتصادی به‌طور خاص از طریق ابطال نظریه‌های موجود و ساختن نظریه‌های جدیدی که در برابر ابطال مقاومت می‌کنند پیشرفت می‌کند. او هم‌چنین معتقد است ماهیت فعالیت اقتصاددانان به‌طورکلی از این منطق پیروی می‌کند. البته به نظر او نکاتی که از سوی لاکاتوش نیز مطرح شده است در این زمینه مثمر ثمر است.

مقدمه مترجم و دو پیشگفتار مربوط به چاپ‌های اول (۱۹۹۳) و دوم (۱۹۹۴) مؤلف در ابتدای این کتاب آمده است. بلاگ با تکیه‌بر تعریف توماس ناگل مبنی بر «آنچه موجد علم است، تمایل به ارائه تبیین‌هایی است که هم نظام‌مند باشند و هم شواهد واقعی در تنظیم آن‌ها دخلی باشند…»، اقتصاد را علم دانسته و ازنظر وی اقتصاد به مطالعه کنش‌های انسانی می‌پردازد و دلایل و انگیزه‌های عوامل انسانی را در مقام علل بروز وضعیت‌ها مطرح می‌سازد. ازنظر بلاگ یکی از تفاوت‌های معنادار علم اقتصاد با سایر علوم رفتاری نظیر علوم سیاسی یا علم جامعه‌شناسی، موفقیت نسبی در ارائه نظریه‌های دقیق و قیاسی در مورد کنش انسانی است. همان‌طور که مشخص شد بلاگ از روش‌شناسی پوپری حمایت می‌کند. البته در این زمینه انتقادات بسیاری از سوی بزرگانی مثل بروس کالدول، لارنس بولاند، مک‌لاسکی، دانیل‌هاسمن و… مطرح شده است که بلاگ سعی نموده در پیشگفتار چاپ دوم به آن‌ها پاسخ دهد. بلاگ در برابر این انتقاد که هیچ یک از تئوری‌های اقتصادی تابه‌حال به‌طور قاطع رد نشده‌اند مثال‌هایی از قبیل رد کامل منحنی فیلیپس یا ابطال مفهوم ثبات گردش پول و… را پیش می‌کشد و بدین ترتیب بر پیروی از روش‌شناسی ابطال‌گرایی تأکید می‌ورزد. ازنظر بلاگ چاره این معضل همانا سخت‌تر و دقیق‌تر کردن آزمون تئوری‌هاست. یکی دیگر از ترفندهای بلاگ برای فرار از دست منتقدان، طرد مفهوم «ابطال قاطع» است که به‌وسیله پوپر بارها رد شده است. اما نکته مهم این است که بلاگ خود معترف است که باور وی مبنی بر امکان ترغیب اقتصاددانان به ابطال‌گرایی به‌طور چشمگیری تضعیف شده است. بلاگ در پایان مقدمه با اشاره به کار آماری لئونتیف بر روی مقالات اقتصادی، نتایج حاصله وی–این‌که ۵۰ درصد مقالات اساساً با توجه به چیزی شبیه به فلسفه ریاضی یا ریاضیات اجتماعی نگارش یافته‌اند- را به مشکلات موجود در نظام آموزشی حواله می‌دهد.

به‌طورکلی روش بلاگ در این کتاب بدین ترتیب است که در حول موضوعات مهم نظرات مختلف را طرح و نهایتاً سعی می‌کند با اتخاذ یک رویکرد میانه که آن‌هم از یکی از بزرگان فلسفه علم و یا اقتصاد اتخاذ شده، افقی نو را بگشاید. او به‌طورکلی بر مبنای یک روش تحلیلی همگان را به‌دقت نظر در باب ارائه تعاریف منقح فرامی‌خواند و معتقد است اگر این موضوع به‌خوبی دنبال شود، اختلاف‌نظرها تا حد زیادی کاهش می‌یابد. او ابتدا تاریخ فلسفه علم و سپس تاریخ روش‌شناسی علم اقتصاد را بررسی قرار داده و سپس با تکیه‌بر این قسمت‌ها به سر وقت برنامه پژوهشی اقتصاد نئوکلاسیک رفته و اکثر مقولات این حوزه را موردبررسی روش‌شناختی قرار داده است.

به‌طورکلی اثر بلاگ در این زمینه اثری دست اول نیست و ابداع جالب‌توجهی در آن دیده نمی‌شود. البته وی در بخش سوم کتاب خود برنامه‌های مختلف پژوهشی را مورد بررسی روش‌شناسانه قرار داده است. در پایان این قسمت لازم است به ترجمه نسبتا ضعیف این اثر اشاره کنیم که البته این موضوع تا حدی به نثر بسیار سخت و شیوه نگارش وی مربوط است. لازم به ذکر است درج واژه‌نامه انگلیسی به فارسی برای آگاهی از معنای واژه‌های روش‌شناسی علم اقتصاد بسیار مفید فایده است.

 جغرافیای مباحث در کتاب

مارک بلاگ اقتصاددان برجسته انگلیسی که در سال ۲۰۱۱ فوت نمود در کتاب خود، در ضمن ارائه روایتی از فلسفه علم و هم‌چنین روش‌شناسی اقتصاد دوره معاصر خود، به ارزیابی روش‌شناختیِ وجوه مختلف رویکرد نئوکلاسیک مبادرت ورزیده است. این کتاب از ۴ بخش کلی تشکیل شده است. بخش اول به موضوع فلسفه علم اختصاص دارد. بلاگ در این قسمت سعی کرده است روایتی عام و متعارف از رویکردهای مختلف در فلسفه علم را به مثابه مقدمه‌ای برای ورود به بحث ارائه نماید. نقطه اتکای وی برای تقسیم نظریات در این بخش کارل پوپر است. بدین ترتیب در این بخش سیری منطقی از تطور رویکردهای فلسفه علم با تکیه بر پوپر ارائه شده است. البته او به طور کلی تفسیر نسبتا پیچیده‌ای از پوپر ارائه کرده و بدین ترتیب لزوما یک پوپریِ محض نیست. برای مثال از نظر وی «از آن‌جا که هیچ‌گونه منطق اکتشافی وجود ندارد، هیچ‌گونه منطق اثباتی برای توجیه نظریه‌ها نیز وجود ندارد؛ هیچ‌ دستورالعمل صوری و هیچ روش مکانیکی برای اثبات، ابطال، تایید، تقویت و… وجود ندارد.» بنابراین همانطور که مشاهده می‌کنیم به طور ضمنی و متاثر از پیشرفت‌هایی که در فلسفه علم نیمه دوم قرن بیشتم رخ داده است، همانطور که انکان اثبات را رد کرده است، امکان ابطال نیز رد شده است. از نظر بلاگ ما نمی‌توانیم وانمود کنیم که روشی کاملا عینی یعنی روش اثبات بین‌الاذهانی در جایی ناشناخته وجود دارد که به طور قطع یقین توافق بر سر پذیرش یا رد نظریه‌های علمی‌را به همراه خواهد داشت. از نظر وی روش‌شناسی پوپر ماهیتی هنجاری داشته و رویه دقیقی را به طور مشخص توصیه می‌نماید. ماهیت هنجاری رویکرد پوپر بدین معناست که رویکرد وی صرف‌نظر از ادعای تبیین روند پیشرفت علم درصدد است دانشمندان را برای پیگیری این رویکرد در فعالیت‌های علمی‌شان متفاعد سازد. در این بخش علاوه بر طرح مسایل کلاسیک فلسفه علم نظیر مسئله استقراء، مدل‌های فرضیه‌ای-قیاسی و…، سعی کرده است تا در تهاجمی‌همه‌جانبه رویکردهای نسبی‌گرا و آنارشیستی را مورد انتقاد قرار دهد. از نظر وی صرف نظر از رویکرد لاکاتوش که دنباله روش پوپر است، رویکرد کوهن و فایرابند از اساس دارای اشکالات جدی است، اما به نظر می‌رسد وی نتوانسته است نواقص رویکردهای فوق و یا حداقل رویکرد کوهن را به خوبی نشان دهد. برای مثال یکی از اشکالات وی به کوهن این است که رویکرد وی صرفا درصدد تبیین روند پیشرفت علم است و از هرگونه پیشنهاد هنجاری برای دانشمندان تهی است و بدین ترتیب تدافعی است. او در پایان این بخش به پیروی از پوپر به دفاع از یگانه‌گروی روش‌شناختی می‌پردازد – تمام علوم نظری ناچارند از یک روش استفاده کنند، اعم از این که طبیعی باشند یا علوم اجتماعی – و سپس اصل فردگرایی روش‌شناختی را مطرح ساخته و آن را برای علوم اجتماعی تجویز می‌نماید. البته او در ادامه به این موضوع اشاره می‌کند که وحدت علوم بیشتر به عرصه و قلمرو داوری و نه به عرصه فنون معطوف است. البته بلاگ در این زمینه انتقادات وارده-که عمدتا از سوی فِرق مختلف سنت هرمنوتیکی مطرح شده است- را نیز بررسی نموده و سعی می‌کند بدان‌ها پاسخ دهد. لازم به ذکر است بلاگ در این بخش نظرات خود را در حد اعلای ابهام مطرح کرده و بدین ترتیب راه را برای تفاسیر مختلف از نوشته خود باز کرده است. اساسا یکی از اشکالات وی این است که نظرات خود را به صورت منقح روشن نمی‌کند و صرفا در پرتو مباحث موجود در ادبیات علم اقتصاد و حوزه روش‌شناسی علم اقتصاد به بیان مواضع خود می‌پردازد. برای مثال مخاطب از مطالعه این قسمت در ابتدا درمی‌یابد که آموزه وحدت علوم از درون روش‌شناسی پوپری استخراج شده است (ص ۸۵) ولی در پایان بلاگ به عدم تمایل پوپر به این آموزه اشاره می‌نماید. (ص ۸۹) البته با توجه شناختی که نگارنده از ادبیات بحث دارد پوپر تا حد زیادی به وحدت علوم حداقل به معنای خاصی که بلاگ نیز بدان اشاره کرده باور دارد.

در بخش دوم که موضوع آن به تاریخ و روش‌شناسی اقتصادی اختصاص دارد، ابتدا روش‌شناسان اقتصادی مثل میل، جان نویل کینز و… مدنظر قرار گرفته‌اند. بلاگ در هنگام روایت‌گری نکات جالب توجهی را ارائه کرده است. برای مثال او معتقد است روش‌شناسان اقتصادی قرن نوزدهم توجه خود را معطوف مقدمات نظریه اقتصادی می‌کردند و پیوسته به مخاطبان خود هشدار می‌دادند که اثبات پیش‌بینی‌های اقتصادی حتی در بهترین شکل آن کاری خطرناک است. به هر ترتیب از این منظر ایشان همگی اثبات‌گرا و نه ابطال‌گرا تلقی می‌شوند. این اذعان بلاگ، در واقع ضعف اساسی و مشهور رویکرد ابطال‌گرا را بار دیگر عیان می‌سازد: روش‌شناسی پوپری از تبیین دوره‌های طولانی از روند پیشرفت علم در قرون مختلف عاجز است. البته این معضل به نحوی از سوی بلاگ با اشاره به ماهیت هنجاری رویکرد پوپر مورد پذیرش واقع شده است. بلاگ در ادامه به وضع رویکرد مطلوبش یعنی ابطال‌گرایی در اقتصاد قرن بیستم پرداخته است. او در این قسمت انواع روش‌شناسی‌های قرن بیستمی‌اقتصاددانان را از جمله پیشینی‌انگاری‌هاچیسون- بر اساس این روش‌شناسی، اقتصاد نظامی‌از استنتاجات محض از میان یک رشته اصول موضوعه است که از تجربه درونی استخراج شده‌اند ولی خود آن‌ها را نمی‌توان بر مبنای تجربه بیرونی اثبات کرد-، عملیات‌گرایی ساموئلسون، ابزارگرایی فریدمن، روش‌شناسی مکلاپ، روش‌شناسی نهادگرایی، کتاب فلسفه اقتصادی جون رابینسون و… را مورد بررسی قرار داده است. او در این بخش هم‌چنین ابطال‌گرایی خام را در برابر ابطال‌گرایی پیچیده قرار می‌دهد. او به طور بی‌شائبه‌ای در ضمن نقد رویکرد روش‌شناختی‌هالیس و نِل، ذات‌گرایی را نقد و نومینالیسم را ترویج می‌نماید. وی به وام از پوپر اظهار می‌دارد: وظیفه نظریه اجتماعی ساختن و تحلیل الگوهای جامعه‌شناختی دقیق نومینالیستی است. در واقع بلاگ معتقد است علوم مدرن همگی از ذات‌گرایی بری هستند. در همین جا می‌توان به سبک خود بلاگ اشکالی وارد کرد. او در جایی از کتاب (ص ۳۰۸) عدم پذیرش انگاره عقلانیت از سوی کینز، نهادگرایان آمریکایی و… که همگی عضوی از علم اقتصاد هستند، نشانه‌ای از عدم جهان‌شمولیت این مفهوم را دانسته است. بنابراین ماهیت ذات‌گرایانه بعضی از تئوری‌ها در علم اقتصاد، خود نشانگر عدم جهان‌شمولیت انگاره نومینالیسم در اقتصاد است. در واقع این مشکل به همان وجه هنجاریِ -که بدان اشاره گردید- رویکرد پوپر برمی‌گردد. او در پایان این فصل به ذکر این نتیجه‌گیری اکتفا می‌کند که در دوره بعد از جنگ جهانی به طور کلی علی‌رغم تفاوت‌های موجود، روش‌شناسی مدنظر فریدمن و مکلاپ مبنی بر غیرالزامی‌بودن اثبات مستقیم اصول موضوعه مبتنی بر فرض یا مفروضات نظریه اقتصادی، رویکرد غالب بوده است. هم‌چنین از این منظر نظریه‌های اقتصادی را باید با توجه به پیامدهای منطقی آن‌ها برای پدیده‌هایی تبیین‌شونده ارزیابی کرد. این فصل که در واقع فصل چهارم کتاب وی است یقینا یکی از بهترین منابع برای مرور کلی همه رویکردهای روش‌شناسان قرن بیستم است. اما در واپسین فصل از این بخش یعنی فصل پنجم، موضوع جنجال‌برانگیز تمایز اثباتی-هنجاری بررسی شده است. از نظر بلاگ این موضوع حدود ۱۵۰ سال قدمت دارد و ریشه‌های آن به آثار ناسا سینیور و استوارت میل بازمی‌گردد. اما بعد از طرح موضوع اقتصاد رفاه در دهه ۱۹۳۰ به مثابه شاخه‌ای هنجاری از اقتصاد -که درصدد بود بدون اتکا به ارزش‌داوری به کار خود ادامه دهد- این موضوع بیشتر در دستور کار اقتصاددانان قرار گرفت. این مساله به طور مشخص از دوگانه هست و باید هیوم استنتاج شده است. بلاگ معتقد است اگرچه گزاره‌های هست‌دار از حیث منطقی مانند گزاره‌های بایددار نیستند، ولی پذیرش یا رد گزاره‌های هست‌دار، فرآیند شناختیِ چندان متفاوتی از پذیرش یا رد گزاره‌های بایددار ندارند. از این منظر هیچ گزاره هست‌دار تجربی-توصیفی‌ای وجود ندارد که به عنوان حقیقتی تلقی شود و بر اجماعی اجتماعی که ما باید آن گزاره هست‌دار را بپذیریم متکی نباشد. بلاگ در واقع در اینجا معتقد است که این تمایز حداکثر یک تمایز روش‌شناختی است و به حوزه‌های معرفت‌شناسی و هستی‌شناسی مربوط نمی‌باشد. در واقع این بحث مهمی‌است که از جانب وی مطرح شده و آثار و تبعات زیادی با خود به همراه دارد. بلاگ با نقل نظر ناگل مبنی بر تمایز داوری‌های روش‌شناختی نسبت به داوری‌های ارزشی، ارزش‌داوری‌های خالص و ناخالص یا اساسی و غیراساسی را که ماخوذ از ادبیات آمارتیا سن است، پیش می‌کشد. ارزش‌داوری‌های ما در صورتی خالص هستند که در تمامی‌شرایط قابل تصور مصداق دارند. در واقع این تمایز به ما کمک می‌کند که بحث‌های دربردارنده ارزش‌داوری‌های غیراساسی را به شکل معقول در عرصه عمومی‌مطرح و در مورد آن گفتگو کنیم و وجوه غیرعقلایی آن را به کناری نهاده و نهایتا به ارزش‌داوری خالصی برسیم که کاملا مبتنی بر امور واقع هستند. لازم به ذکر است سخن بلاگ در این قسمت کاملا مبهم است و قابلیت تفاسیر مختلفی را دارد. اما بلاگ معتقد است ما نباید به این خطا دچار شویم که به طور کلی فاصله بین امور واقع و امور ارزشی را منحل کنیم. از نظر بلاگ آموزه علوم اجتماعی عاری از ارزش منکر ارزش‌داوری‌های روش‌شناختی نیست و از این رو بسیاری از منتقدین این موضع را نادیده گرفته‌اند و به راحتی به این آموزه تاخته‌اند. برای مثال رویکرد‌هایلبرونر و میردال در این زمینه از سوی بلاگ مورد نقد واقع شده است. او معتقد است والراس و پارتو تمایزهای سنتی میان اقتصاد اثباتی و هنجاری را در عوض تمایز اقتصاد کاربردی و اقتصاد محض به کناری نهادند. از نظر وی اقتصاد رفاه شاخه‌ای از علم اقتصاد است که با معیارهای اخلاقی سروکار دارد که به وسیله آن‌ها تصمیم می‌گیریم یک وضعیت اقتصادی مطلوب‌تر از وضعیت اقتصادی دیگر است و سخن گفتن از اقتصاد رفاه اثباتی به معنای به کار بردن زبانی پر از تناقض خواهد بود. از نظر بلاگ حتی قضیه دست نامرئی به مثابه سنگ بنای اقتصاد رفاه قضیه‌ای است متعلق به شاخه اقتصاد هنجاری. از نظر بلاگ اگر گزاره‌های اخلاقیِ مناقشه‌پذیر را داوری‌ ارزشی بدانیم در این صورت مبانی اقتصاد رفاه یعنی (حاکمیت مصرف‌کننده، ناپدرسالاری و اتفاق آراء) همگی درون چارچوب اقتصاد هنجاری قابلیت طرح یافته‌اند ولی از سوی دیگر این تفکر خام را که گزاره‌های ارزشی نمی‌توانند به محک معقول استدلال دربیایند رد می‌کند. به نظر بلاگ به طور کلی اگر اساسا از حیث روش‌شناختی قائل به تمایز گزاره‌های اثباتی در مقابل گزاره‌های هنجاری باشیم، به هر جهت گزاره‌های اثباتی در پرتو گزاره‌های هنجاری قابل فهم می‌شوند.

در بخش سوم از کتاب که حجیم‌ترین بخش کتاب است موضوعاتی از قبیل نظریه رفاه مصرف‌کننده، نظریه بنگاه، نظریه تعادل عمومی، نظریه بهره‌وری نهایی، مسایل مربوط به تابع تقاضای سرمایه، نظریه معروف هکشر-اوهلین درباره تجارت بین‌الملل، تقابل پولیون در برابر کینزگرایان، نظریه سرمایه انسانی، اقتصاد خانوار و فرض مهم عقلانیت را مورد ارزیابی روش‌شناختی قرار داده است. در واقع علی‌الاصول مهم‌ترین مشارکت بلاگ در این بخش باید خودنمایی کند. بلاگ در این بخش با تکیه بر یک رویکرد تاریخی با توجه به تسلطی که بر ابعاد مختلف علم اقتصاد دارد، تقریبا موارد بسیاری از برنامه پژوهشی نئوکلاسیک را مورد بررسی و ارزیابی روش‌شناختی قرار داده است. او در هر موضوع به طور کلی کلیاتی را در باب موضوع مطرح و سعی می‌کند مسایل روش‌شناختی مرتبط را بازشناسی کند. نکته مهم این است که سطح ارزیابی در سطح متوسط است و از همین رو بلاگ در این زمینه هیچ‌گاه به مثابه روش‌شناسان درجه اول اقتصاد مطرح نگردیده است.

بلاگ در نهایت در بخش چهارم از کتاب، در قالب نتیجه‌گیری مباحثی را به عنوان خاتمه ارائه نموده است. او در ابتدا به بحران علم اقتصاد که از دهه ۷۰ اوج گرفته است اشاره می‌کند و سعی می‌کند در این زمینه  اکثر نظرات مطرح شده را بررسی کند. سپس به طور مشخص به ادبیات رشد می‌پردازد. به نظر وی بحران علم اقتصاد به وضوح در این حوزه از ادبیات متجلی شده است. در واقع بحث بلاگ این است که ادبیات رشد اقتصادی نمی‌تواند دانشی کافی برای اقتصاددانان در جهت تبیین امر مهم رشد اقتصادی باشد. هم‌چنین حوزه‌های دیگری مثل حوزه تعادل عمومی‌هیچ نقشی در تبیین واقعیت اقتصادی ندارند در حالی که به یک مد جدید برای اقتصاددانان بدل شده‌اند. بلاگ فعالیت‌های تجربی اقتصاددانان را به بازی تنیسی تشبیه می‌کند که در زمین بازی توری وجود ندارد. به عبارت دیگر به وام از ادبیات پوپری بدون تلاش برای ابطال تئوری‌ها نمی‌توان امید زیادی به پیشرفت در حوزه تبیین و مهم‌تر از آن پیش‌بینی داشت. البته به نظر وی همه رویکردهای معارضِ رویکرد سنتی از قبیل نهادگرایان و… همگی به مانند رویکرد جزمی‌اقتصاددانان متعارف دچار جزم‌اندیشی هستند. از نظر مخالفان اقتصاد نئوکلاسیک پای‌بندی به ابطال‌گرایی به مثابه یک تئوری هنجاری در عرصه روش‌شناسی به طور کلی مردود است. او در این مورد به آراء شَکِل اقتصاددان اتریشی مبنی بر عدم امکان هرگونه پیش‌بینی اشاره می‌نماید. او موضوع اقتصادسنجی کاربردی را پیش کشیده و با مروری بر مخالفان و موافقان این حوزه جدید از ادبیات اقتصادی به ضعف نسبی این حوزه اذعان دارد. او در بخش پایانی کتاب بر سعی خود مبنی بر جا انداختن این موضوع که هدف اصلی اقتصاد پیش‌بینی است و نه تبیین و فهمیدن صرف پدیده‌ها تاکید می‌کند. اما از نظر وی روشن است که علی‌رغم لاف‌های بی‌شمار اقتصاددانان مبنی بر افزایش قدرت پیش‌بینی علم اقتصاد، هنوز مشکلات و محدودیت‌های بسیاری برای کسب این موفقیت وجود دارد. او هم‌چنین به این موضوع اشاره دارد که متاسفانه برنامه‌های پژوهشی اقتصاد نئوکلاسیک همگی بر موضوعاتی غیر از موضوعات اصلی اقتصاد متعارف متمرکز هستند و این مهم، انتخاب یکی از این رویکردها را با دشواری مواجه می‌سازد.

به هر ترتیب این کتاب از حیث پرداخت گسترده و نسبتا کاملی که به ادبیات علم اقتصاد و مخصوصا ادبیات روش‌شناسی علم اقتصاد پرداخته شد کتاب خوبی است و اطلاعات و فهم مناسبی را برای خواننده حاصل می‌نماید، اما همانطور که بارها در متن اشاره شد این کتاب دست اول نیست و بعید است بتواند هم‌پای آثار روش‌شناسان اصلی مثل‌هاچیسون، مکلاپ و… مورد اشاره قرار گیرد. ضمن آن‌که به نظر می‌رسد بلاگ ذهن منسجمی‌در باب خیلی از موضوعات حوزه روش‌شناسی اقتصادی ندارد و همین موضوع باعث شده است تا در این کتاب کمتر شاهد بحث‌های ایجابی باشیم. آن‌چه مشخص است بلاگ مطالعه خوبی در این حوزه داشته و توانسته به طور نسبی به اکثر این مطالعات اشاره نماید ولی در حوزه نقد کارهای صورت گرفته به خوبی موفق نشده است. بنابراین خواندن این کتاب اطلاعات گسترده‌ای را نصیب خواننده می‌سازد. البته به خاطر ترجمه ضعیف، رجوع به متن اصلی خالی از فایده نخواهد بود.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا