برگزیده‌ها
خانه » عمومی » کربلا و ماجرای حقیقت

کربلا و ماجرای حقیقت

محمدتقی جان‌محمدی/

در روایات حکمی‌ما، حقیقت «جریان» دارد؛ حقیقت همواره از آسمان به زمین می‌آید. ولی روایت کربلا و حادثۀ عاشورا و نسبت آن با حقیقت غریب است. همواره به روایت رمزآمیز و باطنی این سرزمین و حادثه ویژه‌اش اندیشیده‌ام و همواره چیزی دریافته‌ام و ای‌بسا بسیار چیزها که فرا چنگ آمدنی نیست. اندیشه‌هایم مرا به کربلا می‌برد و به مرور دوبارۀ آن روایت باطنی  رهنمون می‌سازد و می‌یابد:

حادثۀ کربلا «ماجرا»ی حقیقت است؛ و ارض کربلا همین یک حادثه را دارد. در کربلا حقیقت در حال صعود به آسمان است؛ هم صعود دائمی‌و فراتر از تاریخ و هم صعودی تکرارشدنی. در کربلا انسان مواجه با تنزل حقیقت به‌سوی زمین نیست بلکه همراه با قدسیان عالم در عروج دادن یک امر واقع، یک ماجرای ممتاز، به‌جانب آسمان مشارکت می‌کند؛ مشارکت در عروج دادن یک ماجرا به آسمان‌های معنوی و سپس سریان یافتن حقیقتش در جغرافیای قدسی و سرزمین جان‌های بیداری که آن ماجرا را نه‌تنها شنیده‌اند که دیده‌اند؛ می‌بینند.

حضور در کربلا، برای انسانی که هرچند قرن‌ها پس ‌از حادثه، قصۀ غریب حسین در کربلا به او رسیده است، تنها یک حضور برای زیارت امام نیست، بلکه مشاهده و مشارکت است. این مشارکت در عروج آن امر واقع، آن ماجرا، به‌مثابه حقیقتی که فراتاریخی است و جغرافیای قدسی دارد، آدمی‌را وامی‌دارد به‌رغم تمام حقایق باطنی دربارۀ بی‌اهمیتی زمان‌ها و مکان‌ها، رهسپار ارض کربلا شود و منتظر عاشورا باشد. این عروج دادن و عروج یافتن حقیقت است که کربلا را از همۀ سرزمین‌ها متمایز می‌کند. عجیب‌تر آنکه این مشارکت معنوی، تاریخ می‌یابد و تاریخ می‌سازد؛ و تو زمانی که به آن ماجرا می‌نگری حقیقتی فراتاریخ می‌بینی که تاریخ دارد و زنده است؛ سرزمین دارد و همچنان سرزمینش درگیر آن ماجراست.

ماجرای حسین در کربلا قصه یک حادثه در سرزمینی از سرزمین‌ها نیست، ماجرای حقیقت است در زمینی که تنها از آن زمین، حقیقت، یک ماجرای حقیقت، در حال صعود به آسمان است. ماجرایی فراتر از تاریخ که شاید تاریخ نیز همچنان چشم‌انتظار حوادثش باشد.

امروز این شرح برای نویسنده‌اش در حال سخن گفتن است که چرا کربلا با سرزمین‌های دیگر تفاوت دارد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا