سید سعید موسوی ثمرین /
آیا توسعه (Development) مفهومیارزشخنثی (Value-neutral) است؟ عقبه تاریخی مفهوم توسعه چگونه بر ماهیت فعلی آن بار میشود؟ آیا میتوان در ضمن استفاده از مفهوم توسعه از آسیبهای آن مصون ماند؟ یا اینکه باید برای فرار از آسیبهای این مفهوم مفهومیجایگزین ارائه نمود؟ آیا پیشرفت (Progress) بهترین واژه جایگزین است؟ پیشنهادهای بدیل در این رابطه بر روی چـه مفاهیـمـی انگشت میگذارند؟
در این نوشته بر آنیم رویکرد گفتمان (Discourse) «الگوی اسلامی-ایرانیِ پیشرفت» (به اختصار: «ا.ا.ا.پ») را در زمینه مفهوم توسعه معرفی کرده و سپس در پرتو همین پاسخها، سؤال اصلی نوشته را مطرح کنیم: آیا انتخاب مفهوم پیشرفت به مثابه مفهومیجایگزین برای توسعه، انتخابی بهینه است؟ اگر پاسخ این سؤال منفی است، جایگزین مناسب چه مفهومیخواهد بود؟
نویسنده مفهوم تعالی را به عنوان جایگزین انتخاب نموده است. برای تبیین دلایل این انتخاب، ابتدا موضع هستیشناسانه گفتمان «ا.ا.ا.پ» در قِبال مفاهیم شفاف شده و سپس مفهوم پیشرفت در نهایت ایجاز به محک این موضع خورده است. در ادامه بر مبنای این دو مقدمه جایگزین کردن پیشرفت به جای توسعه امری خطا تلقی شده و در نهایت مفهومیجایگزین معرفی شده است.
بحثی هستیشناسانه در باب مفاهیم
مفاهیم چه سنخ موجوداتی هستند؟ آیا مفاهیم نسبت به محیط انعقاد حساس هستند؟ اساساً نسبت محیط با مقوله «امکان انعقاد» مفهومیخاص چیست؟ آیا معانیِ مختلف بر یک مفهوم بار میشوند یا اینکه مفاهیم در مقابلِ بار شدن معانی -بعضاً متنافر و یا متضاد- بر روی خود مقاومت نشان میدهند؟ آیا مفاهیم جانشینپذیر هستند؟ اگر قبول کنیم که مفاهیم به طور کامل قابلیت جانشینی ندارند، این میزان جانشینپذیریِ مفاهیم چگونه قابل شناسایی و تبیین است؟ رابطه بین مفهوم و واقعیت چیست؟ آیا انتخاب مفاهیم خاص بر رقم خوردن وضعیتی خاص در حوزه واقع موثر است؟ چگونه؟
رویکردهای مختلف پاسخهای متفاوتی به این سؤالات میدهند. نحوه پاسخ به سؤالات فوق -به همراه سؤالات بیشمار دیگری که در این باب قابل طرح است-، تأثیر بهسزایی در رویکرد ما نسبت به سؤالات اولیه این نوشته دارد. ما در اینجا بیشتر به پاسخهای گفتمان «ا.ا.ا.پ» خواهیم پرداخت.
گفتمان «ا.ا.ا.پ» مفاهیم را سنخی از موجودات میپندارد که همانا زمینهمند، ساختارمند، تاریخمند، دارای حساسیت نسبت به انتقال مکانی و زمانی، دارای انحصار نسبیِ معنا و وابسته به مسیر تطور (Evolution) میداند. به عبارت دیگر از منظر این گفتمان،
– مفاهیم در قالب یک بستر تاریخی (زمانی و مکانی) یا یک «زیستبوم معنایی» خاص زاده میشوند؛
– اگر لایههای معانی برای مفاهیم در نظر بگیریم، هر چه از هسته سخت (Hard core) دورتر میشویم، تحمیل معنای لایههای دورتر بر مفهوم سختتر و سختتر میشود؛
– معنای مفاهیم در سیر تاریخ همراه با تطور واقعیت متطور میشود؛
– مفاهیم در مقابل پذیرش معانی مختلف از خود مقاومت نشان میدهند؛
– مفاهیم فقط در یک شبکه معناییِ به هم تنیده زاده میشوند؛ با انتخاب هر یک از مفاهیم در یک شبکه، سایر مفاهیم مرتبط نیز خودبهخود انتخاب میشوند.
– مفاهیم به راحتی قابلیت انتقال را از یک زیستبوم معنایی به زیستبومیدیگر به دست نمیآورند؛
– مفاهیم صرفاً در زمینههایی که مشابه زمینههای انعقاد آنهاست، قابلیت ورود دارند؛
– مفاهیم با ورود خود به زمینهها و زیستبومهای غیرمشابه کمکم ماهیت زیستبوم را از معنای اصلی تهی و معنایی را که در شبکه مفاهیم تازهوارد مستتر است بر زیستبوم مستولی میدارد.
دغدغههای گفتمان «ا.ا.ا.پ» و مفهوم توسعه
گفتمان «ا.ا.ا.پ» میراثدار بزرگترین انقلاب معنوی قرن بیستم است. دغدغههای بومیِ این گفتمان دریافت شبکههای مفهومیِ بدیل اسلام را محدود میسازد. وقتی انقلاب اسلامیدریافت شبکههای معنایی ضد سرمایهداری نظیر امپریالیسم را نمیپذیرد، چگونه میتوان انتظار داشت یکی از شبکههای معناییِ اساسیِ سرمایهداری یعنی گفتمان توسعه را بپذیرد؟
توسعه را از چند منظر میتوان مورد واکاوی قرارداد. در واقع رویکرد این گفتمان نسبت به توسعه از اساس فلسفی است، اما گفتمان «ا.ا.ا.پ» در سپهر عمومیعمدتاً رویکرد تاریخی را برمیگزیند.
از این منظر توسعه مسئلهای است که بعد از جنگ جهانی دوم، از سوی کشورهای جهان اول به مسئلهای جهانی بدل شد تا همه کشورهایِ در معرضِ تفکراتِ رقیبِ سرمایهداری، در گیرودار برخورد و مواجهه با این مسئله حیاتی و جهانی، از فکر افتادن در دامن رقیبِ تفکرِ مسلط بر جهانِ اول یعنی سوسیالیسم بر حذر باشند (برای مطالعه بیشتر نک: «گفتمان توسعه: سرابی ویرانگر» نوشته حسین کچویان، نشریه راهبرد یاس، سال اول، شماره سوم). چه بسا، اگر این ترفند از سوی ایالاتمتحده طرح نمیشد، تاریخ صد ساله اخیر جهان طوری دیگر رقم میخورد و مظاهر عقبماندگی کشورهای «عقب نگه داشته شده» مثل بیکاری، فقرِ فراگیر طوری دیگر صورتبندی میشد.
از این منظر انگاره توسعه، نرمافزاری با امکاناتی وسیع در دستِ جهانِ سرمایهداری بود تا ادامه حیات این نظام مسلط را برای سالیانِ سال تضمین نماید. در چارچوب پارادایم توسعه، جهان سرمایهداری کلیت خود را به مثابه مثالی بیبدیل در تاریخ مطرح میکرد و از این طریق هزینههای عدول از این نحوه خاص مواجهه با مسایل را افزایش میداد. البته این تئوریها پس از تأسیس نهادهای جهانی مثل سازمان ملل، دیگر به صورت تئوریِ صِرف باقی نمانده و در قالب دستورالعملهای کاربردی به سوی کشورهای جهان سوم سرازیر گردیده و ضمانت اجرای آنها نیز از سوی این سازمانها دریافت میگردید.
از منظر «دید شبکهای به مفاهیم» اما مفهوم توسعه امکان بسط معناییِ دنیای غرب را فراهم میکرد. صدور یک مفهوم اساسی توسعه، سایر مفاهیم پیشینی (Backward) و پسینی (Forward) این مفهوم یعنی مفاهیمیمثل عقلانیت (Rationality)، سود (Interest)، دموکراسی، جامعه مدنی را نیز به دنیای غیرغربی وارد کرد.
آیا پیشرفت جایگزین مناسبی برای توسعه است؟
گفتمان «ا.ا.ا.پ» مفهوم پیشرفت را جایگزین مفهوم توسعه نموده است. در این قسمت تلاش میکنیم نشان دهیم اگر دغدغههای بومیسازی مدنظر است، مفهوم پیشرفت نیز محکوم به سرنوشت توسعه است. تلاشهایی که در زمینه جایگزینی مفهوم پیشرفت به جای توسعه شده است، عمدتاً در غفلت از موارد ذیل انجام گرفته است:
– معانی نزدیک به هسته سخت و لایه اول مفهوم پیشرفت؛
– شبکه معنایی مفهوم پیشرفت؛
– مفاهیم پسینی و پیشینی پیشرفت؛
– زمینه، زمان و مکان –زیستبوم- تولد مفهوم پیشرفت؛
– سیر تطور مفهوم پیشرفت؛
– ادبیات علوم اجتماعی کلاسیک قرون پیشین؛
پیشرفت یکی از قطعات مفهومیِ مهم پازل علوم اجتماعی در قرون هجدهم و نوزدهم میلادی است. پیشرفت مفهومیاست که خیلی زود صفتش، یعنی واژه پیشرفته (Progressive)، در بین جوامع اروپایی بر سر زبانها افتاد. اطلاق این صفت به یک جامعه و یا یک کشور، برای وصفکنندگان توأم بود با نوعی تحسین ضمنی؛ نوعی حسرت فروخورده؛ آرزویی دور و دراز. اما وصفشدگان با تبختری تمام سعی در تبیین فرآیند پیشرفت داشتند: پیشرفت حداقل در ابتدای بازتعریفش از سوی روشنفکران اروپایی عمدتاً مترادف بود با گذار از دوره کودکیِ بشر به دوره بلوغ. اگرچه اقتصاد حوزه اصلی اقتصاد موضوع پیشرفت تلقی میشد، اما ادعا میشد اسرار مربوط به پیشرفت نه با اقتصاد که با درک «میل عمومیانسانهای اروپایی به انفصال از عالم بالا» کشف میشود. از این منظر پیشرفت اساساً ماهیتی فلسفی داشت. اما دیری نپایید که این ماهیت فلسفی خود را در علوم اجتماعی اعم از جامعهشناسی، اقتصاد و علم سیاست بازتولید نمود. پیشرفت فیالواقع مفهومیبود که در یک لِوای خیرخواهانه مناسبات عقیدتی، اجتماعی و اقتصادی طبقه بورژوازی را نمایندگی میکرد. بنابراین ماهیت طبقاتی، شبکه به هم تنیده مفاهیم همبند، ساختار سیاسیِ مقتضی و روابط قدرت مفهوم پیشرفت در این ساختار پنهان میشد.
اما رفته رفته با اوجگیری اعتراضات مردمیاز سوی عقب افتادهها از قبیل آلمان، ادبیات داروینیستی نیز در زمره حلقات پیشینیِ این مفهوم قرار گرفت: فرآیند پیشرفت یک فرآیند طبیعی (Natural)، صوری (Formal)، خطی (Linear)، حتمی(Imminent)، کمّی (Quantitative) و بنابراین دارای مسیری مشخص است. هر کس از این قافله عقب افتاد، لاجرم موجودی ضعیف و بیبنیه است و بدین ترتیب مشکلی در مناسباتِ بین جوامع و در رتبههای مختلف نیست: آلمان حق اعتراض نسبت به انگلستان ندارد؛ در انگلستان فقرا حق اعتراض نسبت به ثروتمندان ندارند. از طرفی خصوصیات بر شمردهشده برای پیشرفت یک اثر ویژه در پی داشت: احساس سرخوردگیِ طیفهای عقبمانده از غافله پیشرفت –از اینکه چرا از تحقق هر چه سریعتر وضعی که طبیعی است؛ ساده است؛ معادله و الگوریتم مشخص دارد؛ یقیناً سرنوشت محتوم آنهاست، ناتواناند-، آنها را به تقلید بیشتر و دقیقتری از فرآیند پیشرفت کشورها و طبقات پیشرفته وادار مینمود. این امر خود باعث افزایش عمق استراتژیک شبکه معناییِ پیشرفت در بین این طبقات میشد. بدین ترتیب پیشرفت در ابتدای قرن بیستم متأثر از فضای ادبیاتی و معنایی قرون هجده و نوزده میلادی مفهومیبود که اگرچه یک مفهوم بیش نبود، ولی به زبان آوردن آن مساوی بود با مرور خاطرهای دویست ساله از تاریخ اروپای مدرن؛ خاطرهای که یاد سالهای توأم با رشادتِ روشنفکران، صنعتگران، سرمایهداران و سایر نیروهای اجتماعی رنسانس را زنده میکرد؛ خاطرهای که روند منزوی کردن دین و نیروهای سیاسی-اجتماعیِ پشتیبان آن را به یاد میآورد؛ خاطرهای که با خود مرور یک گنجینه واژگانیِ نو از علوم اجتماعی، فلسفه و سایر مفاهیم جدید را تسهیل میکرد.
بدین ترتیب انتخاب مفهوم پیشرفت از سوی گفتمان «ا.ا.ا.پ» متأسفانه با دغدغههای مبناییِ این گفتمان همخوانی ندارد. اگر دلیل کنار گذاشتن مفهوم توسعه، بار معناییِ مستتر در آن عنوان شود، این دلیل برای کنار گذاشتن مفهوم پیشرفت نیز کافی است. بر این مبنا اگرچه تشخیص حکم از سوی این گفتمان به درستی صورت گرفت است -اینکه بر اساس دغدغههای مبنایی گفتمان، توسعه مفهوم بایستهای برای اطلاق «الگوی اسلامیایرانی» بدان نیست-، در حوزه مصداقی یعنی تعیین جایگزین برای مفهوم توسعه اشتباه صورت گرفته است.
البته عدهای از بزرگان این گفتمان، رازِ «دو عملکرد متفاوت در شرایط یکسان» را در «جا افتادن مفهوم توسعه در قالب شبکهای از معانیِ مشخص» عنوان مینمایند. از نظر ایشان توسعه بر خلاف پیشرفت مفهومیجاافتاده است، بنابراین نمیتوان به راحتی پروژه «قلب معنا» را در مورد آن به کار برد. پروژهای که میتوان به راحتی در مورد پیشرفت به کارش برد. لازم به ذکر است این اظهارنظر کاملاً اشتباه است. معنای پیشرفت اگرچه مانند توسعه فراگیر نیست، اما در حوزه تخصصیِ علوم اجتماعی یادآور همان تاریخی است که در بالا بدان اشاره شد. بنابراین «فراگیریِ کمتر» مفهوم پیشرفت، منافیِ وجه تخصصی و بنابراین جاافتادگیِ آن نیست.
تعالی: مفهومیجایگزین
ارائه یک مفهوم جایگزین به جای توسعه کاری بس صعب و دشوار است. با توجه به دغدغههای گفتمان «ا.ا.ا.پ» مفهوم تعالی بهترین جایگزین به نظر میرسد. تعالی یک واژه قرآنی است که علاوه بر توجه به رشد سطوح معنویِ آدمیبه رشد مادی نیز قابل اطلاق است. در واقع این مفهوم از حیث هستیشناسانه بیشترین تطابق را با شاخصههای مبنایی گفتمان «ا.ا.ا.پ» داراست. این مفهوم در یک چارچوب و زمینه اسلامیو بنابراین بومیزاده شده است؛ مفاهیم پسینی و پیشینی این مفهوم همگی قابلیت قرار گرفتن در گفتمان «ا.ا.ا.پ» را دارند؛ این مفهوم از آنجا که مأخوذ از کلام الهی و مطابق با فطرت انسانی است، به راحتی قابلیت بازنشر در زیستبومهای غیر اسلامیرا نیز داراست.