برگزیده‌ها
خانه » تازه‌ها » تأملاتی در وجه اسلامیت الگوی پیشرفت در حوزه­‌های معرفت­‌شناختی، هستی­‌شناختی، فقه و اخلاق اسلامی

تأملاتی در وجه اسلامیت الگوی پیشرفت در حوزه­‌های معرفت­‌شناختی، هستی­‌شناختی، فقه و اخلاق اسلامی

 سخنرانی حجت الاسلام میرمعزی /

جناب حجت الاسلام میرمعزی، در روز سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۰، در محل سالن شورای دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران، ذیل عنوان «تأملاتی در وجه اسلامیت الگوی پیشرفت در حوزه­های معرفت­‌شناختی، هستی­‌شناختی، فقه و اخلاق اسلامی» به ایراد سخنرانی پرداختند. این سخنرانی سومین سخنرانی از اولین سلسله نشست­های الگوی اسلامی‌ایرانی پیشرفت بود که به همت مؤسسه مطالعات و تحقیقات مبین و گروه مطالعات توسعه اسلامی‌دانشگاه تهران برگزار شد. در اینجا متن سخنرانی ایشان انتشار می یابد.

چکیده مطلب به قلم سخنران

چکیده مطلب به قلم سخنران

الگوی پیشرفت به مجموعه نظام‌مندی از مفاهیم، اصول موضوعه، قوانین و راهبردها اطلاق می‌شود که در ساختاری منطقی به ترسیم وضعیت مطلوب، تحلیل و آسیب‌شناسی وضعیت موجود و ارائه راهبردهای تغییر وضعیت موجود جامعه می‌پردازد.

در صورتی که این الگو مبتنی بر مبانی اسلامی‌(معرفت‌شناسی، خداشناسی، انسان‌شناسی، هستی‌شناسی، جامعه‌شناسی، فرجام‌­شناسی) و در چارچوب اخلاق و حقوق اسلامی‌باشد، الگوی پیشرفت اسلامی‌است. 

در اینکه ترسیم وضعیت مطلوب جامعه اسلامی‌مبتنی بر این مبانی و چارچوب‌ها است کمتر اختلاف شده است و امری مسلم به نظر می‌رسد. ولی ابتناء تبیین وضعیت موجود و ارائه راهبردها بر مبانی مزبور نیازمند توضیح و استدلال است.

در این گفتار با توجه به ضیق مجال با مروری سریع بر مبانی مزبور از دیدگاه اسلام با تأکید بر دو بحث هستی‌شناسی و جامعه‌شناسی اسلامی، تأثیر این مبانی بر تبیین وضعیت موجود و ارائه راهبردها تبیین گشته و تفاوت نگاه اسلامی‌با نگاه غیر اسلامی‌توضیح داده می‌شود.

 در بحث هستی‌شناسی مطالب زیر ارائه می‌گردد:

از دیدگاه اسلام، جهان هستی هدف‌دار است و بیهوده آفریده نشده[۱] و به سوی خداوند حرکت می‌کند.[۲] آسمان و زمین برای انسان و تأمین نیازهای او آفریده شده است.[۳] جهان هستی گنجینه‌های غیبی دارد که با حواس ظاهری ما قابل‌ درک نیست. خداوند متعالی بر عالم غیب آگاهی دارد.[۴] و کلید گنجینه‌های غیبی در دست او است.[۵] همه اشیای مادّی ازجمله منابع این جهان که به صورت مقدّر و محدود وجود دارند، در جهان غیب از وجود مجرّد، ثابت و نامحدود بهره‌مندند، و خداوند متعالی، آن وجودهای مجرّد را به صورت مادّی و محدود، به جهان طبیعت نازل فرموده است.[۶] بر این اساس، منابع جهان طبیعت محدود، ولی قابل افزایش است. خداوند می‌تواند از گنجینه‌های غیبت خود بر این منابع افزوده یا درهای خزینه‌های خیرات خویش را ببندد.

باز شدن درهای خزینه‌های غیب خداوند به اسبابی از قبیل توبه و استغفار از گناهان،[۷] نصرت دین خدا[۸] و جهاد در راه خدا،[۹] برقراری عدالت[۱۰] و گسترش تقوا[۱۱] در جامعه بستگی دارد.

جهان دارای نظام متقن سببی و سبّبی است. فیض الهی و قضا و قدرش فقط از مسیر اسباب خاص جریان می‌یابد.[۱۲] این نظام متقن دو ویژگی دارد: یکی این‌که خداوند علّت حدوث و بقای این نظام است. او است که به اسباب سببیت می‌بخشد و هستی را پایدار نگه می‌دارد. دوم این‌که این نظم به جهان مادّه منحصر نیست و تا مجردات و جهان غیب نیز ادامه می‌یابد، نظام سببی و مسبّبی مادّی (مُلک) و مجرّد (ملکوت) به دست پر قدرت خداوند بر پا است.[۱۳] بین این دو نظام، هیچ تضادی نیست و هر یک در مرتبه وجودی خود جای دارد.

اعتقادی چنین به جهان آفرینش مستلزم آن است که تبیین وضعیت موجود و تجزیه و تحلیل مشکلات و پدیده‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و … ارائه راهبرد تغییر با توجه به دو نظام سببی و سبّبی مادی و مجرد صورت می‌گیرد.

در بحث جامعه‌شناسی بر سنت‌های الهی حاکم بر جوامع انسانی تأکید می‌شود و نقش آن‌ها در تبیین وضعیت موجود و ارائه راهبردهای تغییر بیان می‌شود.

در خاتمه پدیده فقر و راهبرد توسعه و پیشرفت از نگاه اسلامی‌و غیر اسلامی‌بررسی شده و برخی تفاوت‌ها در حد مجال بیان خواهد شد.


[۱]. نساء (۴)، ۱۲۶٫ [۲]. بقره (۲)، ۲۵۵٫ [۳]. انعام (۶)، ۱۶۴٫ [۴]. طه (۲۰)، ۵۰٫ [۵]. جمعه (۶۲)، ۲٫ [۶]. انعام (۶)، ۱۰۲٫ [۷]. آل عمران (۳)، ۱۰۹٫ [۸]. هود (۱۱)، ۵۷٫ [۹]. شوری (۴۲، ۵۳؛ آل عمران (۳)، ۱۰۹؛ هود (۱۱، ۱۲۳). [۱۰]. بقره (۲)، ۲۲ و ۲۹؛ ابراهیم (۱۴، ۲۲ـ ۳۴). [۱۱]. انعام (۶)، ۷۳٫ [۱۲]. امام علی می‌فرماید: «بالعدل تتضاعف البرکات» (ری‌شهری، میزان الحکمه، ج ۱، ص ۲۵۶). [۱۳]. اعراف (۷)، ۹۶٫

بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین. اعوذ بالله من الشیطان اللعین الرجیم. «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُون» (سوره اعراف، آیه ۹۶). ابتدا لازم است قبل از ورود به بحث از اساتید محترم خود تشکر کنم؛ از جناب دکتر سبحانی و جناب دکتر خلیلی که این امکان را برای ما فراهم کردند. بنده شاگردیِ هر دویِ این بزرگواران را کرده‌­ام. بهتر این بود که این بزرگواران صحبت می­­کردند و من گوش می­کردم. اما حالا امر فرمودند که درس پس بدهیم در این جلسه. به هر حال تشکر می‌کنم از اساتید بزرگوار خودم و از مقدمات می­‌کاهَم و وارد بحث اصلی می­شوم.

بحث در رابطه با الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت و ابتنای این الگو بر مبانی است و اینکه چگونه مبانی در این الگو تأثیرگذارند. قبل از اینکه من واردِ این بحث بشوم یک تعریف کوتاهی از الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، خدمت شما ارائه می‌دهم و بعد، وارد مبانی می‌شوم.

الگوی پیشرفت را این طور ما تعریف کردیم -و البته این تعریف، مسبوق به ادلّه است، منتها اینجا الان ما نمی‌خواهیم راجع به این اَدلّه ای که مربوط به تعریف الگوی پیشرفت است صحبت کنیم، بلکه می‌خواهیم راجع به ارتباط مبانی و الگوی پیشرفت صحبت کنیم بنابراین از آن اَدلّه صرف‌­نظر می‌کنیم- که در یک تعریف ساده و کلی که براساس همه مکاتب و مذاهب، قابل تأیید است عبارت است از مجموعه‌ای از مفاهیم و اصول و قواعد و راهبردها که وضعیت مطلوب جامعه را ترسیم می‌کنند و براساس آنها وضعیت موجود، آسیب شناسی می­شود و راهبردهای تغییر ارائه می‌شود. الگوی پیشرفت یعنی الگوی حرکت از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب که حالا این تعریف، در ادبیات توسعه هم با همین الفاظ یا قریب به همین الفاظ، تعریف شده و الگوی توسعه گفته‌اند.

حالا این الگوی پیشرفت اگر در چارچوب حقوق و اخلاق اسلامی‌و بر مبنای جهان‌بینی و معرفت‌شناسی اسلامی‌قرار بگیرد و تعریف بشود، این الگو را ما می‌گوییم الگوی اسلامی. بنابراین، الگوی اسلامی‌عبارت است از مجموعه‌ای از قواعد و مفاهیم و اصول و راهبردها که براساس هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی اسلامی‌و در چارچوب اخلاق و حقوق اسلامی، وضعیت مطلوب را ترسیم می‌کند و وضعیت موجود را آسیب‌شناسی می‌کند و راهبرد حرکت از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب را ارائه می‌کند.

براساس این تعریف از الگو به بحث مبانی وارد می‌شویم و به هر حال به این بحث می‌پردازیم که مبانی ای که تأثیرگذارند چه هستند؟ این مبانی الگوی پیشرفت یعنی جهان‌بینی و معرفت‌شناسی و اخلاق و حقوق اگر اسلامی‌باشند بر سه محور الگوی پیشرفت- که آنها را عرض کردم یعنی ترسیم وضعیت مطلوب و آسیب‌شناسی وضعیت موجود و ارائه راهبردهای تغییر- چگونه تأثیر می‌گذارند؟

 در بحث ارتباط سه محور الگو با چهار مبانی الگو، درباره اصل ابتنای الگو بر مبانی، حداقل در ترسیم وضعیت مطلوب، محل اختلاف نیست. یعنی درباره اینکه جهان‌بینی‌های مختلف با برداشت‌های مختلفی که از انسان و جهان و خدا و آفرینش و مانندِ این‌ها دارند و این برداشت‌های مختلف در ترسیم وضعیت مطلوب برای انسان و جامعه تأثیرگذارند کمتر اختلاف نظر وجود دارد.

اما اینکه همین برداشت‌های مختلف و همین مباحث در تحلیل و آسیب شناسی وضعیت موجود و ارائه راهبردهای تغییر نیز مؤثرند، شاید چندان روشن نباشد و آفتابی نباشد و نیاز به توضیح بیشتر داشته باشد. چون به هر حال ممکن است این شبهه در ذهن پیش بیاید که کارِ علوم انسانی این است که وضعیت موجود را تحلیل کنند و همچنین در علم، مختلف بودنِ مبانی مؤثر نیست.

در بحث مبانی، موارد مختلفی را می‌توان بررسی کرد. از جمله این موارد، نگاهِ انسان به مبدأ هستی است که تحت عنوان خداشناسی مطرح می‌شود. مبانی خداشناسی در تحلیل وضعیت موجود و ارائه راهبردها در الگوی پیشرفت، چه تاثیری دارد؟

مورد دوم این است که مبانی انسان شناختی چه تأثیری دارند؟ اگر شما انسان را یک موجود یک بعدی و مادی دیدید یا اینکه انسان را یک موجود دوبعدی و موجودی مادی و مجرد دیدید، در این صورت، بینِ این دو دیدگاه چه تفاوتی وجود دارد؟ وقتی خواستید که رفتارهای جامعه انسانی را تبیین کنید، در این تبیین، چه فرقی بین این دو دیدگاه به وجود می‌آید؟ یعنی اگر انسان را مادی دیدید چگونه تحلیل می‌کنید؟ اگر انسان را مادی و مجرد دیدید، چگونه تحلیل می‌کنید؟ این دو با هم فرق می‌کند.

مورد سوم در رابطه با مبانی معرفت‌شناختی است. شاید این مورد را به عنوان مورد اول باید می‌گفتم. معرفت چگونه حاصل می‌شود؟ آیا اصلاً امکان­پذیر است که انسان به حقایق معرفت پیدا کند؟ آیا اصلاً حقیقتی وجود دارد که انسان به آن معرفت پیدا کند؟ اگر گفتیم که حقیقتی وجود دارد، آنگاه باید پرسید آیا معرفت به آن حقیقت امکان‌­پذیر است؟ اگر گفتیم امکان‌پذیر است، ابزار کسب این معرفت کدام است؟ اعتبار این معرفت چگونه به وجود می‌آید؟ این گونه سؤال‌ها، تحت عنوان مبانی معرفت‌شناختی مطرح می‌شوند و معمولاً روش علم براساس مبانی معرفت‌شناختی تعریف می‌شود. خوب! اگر شما گفتید که تجربه حسی، تنها راه پیدا کردنِ معرفت است خوب! در این صورت، روش تحلیل پدیده‌ها را یک جور تعریف می‌کنید و اما اگر بگویید که غیر از تجربه حسی، ابزارهای دیگری هم برای کشف حقایق وجود دارد، در این صورت، ممکن است روش دیگری را برای تحلیل پدیده‌ها ارائه دهید. به هرحال، این‌ها هم جزو مبانی الگو هستند که قابل بررسی اند.

مورد دیگر از موارد مبانی، مبانی جهان شناسی است. شما جهان طبیعت را چگونه نگاه می‌کنید؟ به هر حال، این جهان دارای یک سری پدیده‌ها و علت‌ها و معلول‌ها و منابع و مانندِ این‌هاست. این‌ها را چگونه نگاه می‌کنید؟ آیا این‌ها را مادیِ صرف می‌بینید یا این‌ها هم دو بعدی اند؟ آیا علل و عوامل پدیده‌ها فقط علل و عوامل مادی هستند؟ آیا همین پدیده‌ها یک سری علل مجرد هم دارند؟ بنابراین مبانی جهان‌شناختی هم بر چگونگی تحلیلِ شما تأثیر می‌گذارد.

مورد دیگر از موارد مبانی، بعد از این موارد، مبانی جامعه‌شناختی است. به هرحال، آیا جامعه انسانی را جمع جبری افراد می‌بینید؟ یا نه! برای جامعه یک وجود مستقل قائلید؟ یا هر دو را بر اساس آیاتی از قرآن و نظر شهید مطهری (ره) قبول دارید؟ یعنی هم اصالت فرد و هم اصالت جامعه مورد تأیید است؟ بحث مهم‌تر این است که نقش سنت‌های الهی در جوامع چیست؟ که این بحث هنوز در فضای علمی‌مطرح نشده، ولی این بحث در حوزه­ جامعه‌شناسی قابل بررسی است.

حال، من از میان این بحث‌ها که بحث‌های بسیار مفصلی هم هستند به برخی از آنها می‌پردازم؛ چون به بیشترِ این بحثها تا حدودی پرداخته شده است. به عنوان مثال، این بحث که به طور کلی، در علوم انسانی و در نظام‌های اجتماعی ای که برای اداره جوامع ارائه شده اند خدا هیچ نقشی ندارد و جایگاه خدا روشن نیست، بحثی است که به آن پرداخته شده است -و در بحث‌های اقتصادی من می‌دانم که زیاد هم به آن پرداخته شده- اما این بحث که مکانیزم­ها و سازوکارهای دخالتِ خدا در نظام‌های اجتماعی چگونه است، بحثی است که باید روی این بحث کار بشود. به عنوان مثالِ دیگر، در بحث انسان‌شناسی،زیاد حرف زده شده است. مثلا،ً در تفاوت‌هایی که بین برداشت ما از انسان و برداشت غربی‌ها از انسان و برداشت مکاتب دیگر از انسان وجود دارد درباره این تفاوت‌ها زیاد کار شده است.

من دو بحث را انتخاب کرده‌ام تا در اینجا خدمت شما عرض کنم و اثر آن را بر تحلیل فقر بیان کنم. یک بحث در رابطه با جهان‌شناسی است و یک بحث هم در رابطه با سنت‌های الهی است. این دو بحث را من فکر می‌کنم جا دارد که در این جلسه که شنیده ام از رشته‌های مختلف علوم انسانی و غیر از رشته اقتصاد در آن حضور دارند، مطرح کنم و پیگیری کنیم.

در رابطه با مباحث هستی‌شناسی، می‌دانید که قبل از رنسانس در غرب یعنی در قرون وسطی عقیده‌ای که نسبت به جهان وجود داشت بسیار شبیه به عقیده اسلامی‌ما از جهت دینی بوده است. آنها قائل بوده اند که جهان، مخلوق خداوند است و جهان، منظم و قانون­مند است و جهان، هدف‌دار است و به سوی خداوند در حرکت است و پایداری جهان به مشیت الهی است. این چهار قضیه را در فلسفه غرب به عنوان نگاه آنها به جهان بیان کرده‌اند. بعد، در قرن هفده گفتند که پیشرفت علمی‌حاصل شد و بالاخره قضیه چهارم را نفی کردند و جهان را در پایداری اش، به نوعی، مقطوع از خداوند تصویر کردند؛ و از خداوند تحت عنوان ساعت‌ساز لاهوتی یا معمار بازنشسته یاد کردند. یعنی اینکه خداوند این دنیا را خلق کرد و خداوند در حُدوث این دنیا خالق است، اما در بقای آن دیگر خداوند دخیل نیست. خداوند مثل کسی است که ساعت را می‌سازد و کوک می‌کند و روی میز می‌گذارد و ساعت دیگر خودش کار می‌کند و در کارکردنِ ساعت، دیگر نیاز به دخالت ساعت‌ساز نیست. بنابراین به خداوند گفتند: ساعت ساز لاهوتی. ولی به قضایای دیگر پایبند بودند. خوب! اگرچه گفتند که خداوند در بقای جهان نقش ندارد اما آن‌ها این جهان را به عنوان یک جهان قانون­مند و منظم پذیرفتند و به نظام طبیعی قائل شدند. گفتند که مثل آن ساعت­سازی که قوانین ساعت را تنظیم کرده و کوکش کرده‌ و ساعت خودش کار می‌کند، خداوند هم این جهان را هم در بطنش و هم در متنش، قوانین علّی و معلولی قرار داده؛ به طوری که این جهان بدون دخالت خداوند، در مجموع، به بهترین نحو دارد کار می‌کند. آنها جهان را مادی دیدند. یعنی جهان مخلوقات را بر اساس آن نگاهشان -که تحت عنوان اصالت ماده مطرح می‌شود- مادی می‌دیدند. علل و عوامل را در این جهان مادی می‌دیدند. حالا! در رابطه با جهان شناسی من خیلی سریع [چون می‌بینم که ثانیه‌ها دارد تند تند می‌گذرد] از این بحث می‌گذرم. مُنتها می‌آیم بر روی نگاه اسلامی‌بحث می‌کنم.

۱- در نگاه اسلامی‌به جهان، اینکه جهان هدفدار است، محل وفاق است. خداوند در قرآن می فرماید: «وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَالَاعِبِینَ»(سوره­ انبیا، آیه ۱۶) یعنی ما دنیا را بیهوده نیافریدیم. و نیز می‌فرماید: «مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ» (سوره­ احقاف، آیه ۳) یعنی ما دنیا را به حق آفریدیم و به باطل نیافریدیم. باطل یعنی بی‌هدف. حرکت جهان به سوی خداوند است: «أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الأمُورُ» (سوره شوری،آیه ۵۳)، این‌ها را من خیلی سریع از آن رد می‌شوم تا به آنهایی که می‌خواهم بپردازم. یا اینکه این جهان اختصاص به انسان دارد: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا» (سوره بقره، آیه ۲۹) یعنی ما همه چیز را در زمین برای شما آفریدیم. حتی در آیه‌ای آمده است که «اللّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّکُمْ» (سوره ابراهیم، آیه ۳۲) یعنی خداوند می‌فرماید که آسمان‌ها و زمین را خلق کرد و از آسمان آب فرستاد و ثمرات را از زمین برای رزق بندگان خدا-یعنی شما- خارج کرد. و نیز می‌فرماید: «وَسَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَکُمُ الأَنْهَارَ وَسَخَّر لَکُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَیْنَ وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ» (سوره ابراهیم، آیه ۳۲) یعنی برای شما کشتی را مسخر کرد که برای حوائج شما در دریا حرکت کند و نهرها را برای شما مسخر کرد و شمس و قمر را برای شما مسخر کرد و لیل و نهار را برای شما مسخر کرد. بعد می‌فرماید: «وَآتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ» (سوره ابرهیم، آیه ۳۴) یعنی از هر چیزی که شما نیاز داشتید به شما داد. و می‌فرماید: «وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا» (سوره ی ابراهیم،آیه ۳۴) یعنی اگر بخواهید نعمت‌هایی را که خداوند به شما داده بشمارید هرگز نمی‌توانید بشمارید و در همین باره است که می‌فرماید: «إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ» (سوره ابراهیم، آیه ۳۴). علاوه بر این آیات، آیات فراوانی در قرآن هست که این معنا را ثابت می‌کند که آسمان و زمین برای انسان آفریده شده است.

اما آن چیزی را که من می‌خواهم بگویم، این نکته است که این جهان، دارای خزائن غیبی است. ما معتقدیم که این جهان دارای یک سری خزائنی است که آن خزائن مجردند و عندالله هم هستند. البته این را من نمی‌گویم؛ بلکه مفسرین می‌گویند و علامه طباطبایی می‌فرمایند که این موضوع در قرآن هست. ذهن‌ها دقت کنند! و خیلی تعجب نکنید! اگر امروز احیاناً حرف‌های عجیب و غریب از من شنیدید. خیلی تعجب نکنید! چون این‌ها به هر حال نگاه‌های ما به جهان است. و شاید این چیزها در کتاب‌های علوم انسانیِ امروز، قابل تحلیل نباشند.

 ما یک جهانِ غیب داریم. جهان غیب در آیات و روایات ما قطعی است. قرآن می‌فرماید: «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» (سوره بقره، آیه ۳) که در این آیه به کسانی که به غیب ایمان داشته باشند، اشاره می‌کند و می‌فرماید: «وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَ یَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ» (سوره انعام، آیه ۵۹) یعنی این غیب، کلید‌هایی دارد که این کلیدها در دست خداوند است. و می‌فرماید: «عَالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ» (سوره الزمر، آیه ۴۶) یعنی خداوند هم عالِم بر آن وجه ملکوتی و مجرد جهان و هم عالِم بر وجه مادی و مشهود جهان است. بنابراین، این مسائل وجود دارد. جهان غیب، جهان مجردات است. این جهانِ غیب، در حقیقت، جهان مدبّرِ جهان مادی است. یک آیه قرآن را می­خوانم و توضیح می‌دهم و از این بحث رد می‌شوم. می‌فرماید: « وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ» (سوره الحجر، آیه ۲۱) یعنی هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزائن آن در نزد ماست و ما از این خزائن، مقدار معلومی‌را برای شما نازل می‌کنیم. توجه شود که در زبان عربی می‌گویند که نکره در سیاق نفی، مفید عموم است و در اینجا کلمه نکره «شیء» در سیاق نفی «ان» است و این کلمه نکره، با «الا» حصر هم شده است، بنابراین، در اینجا دارد تأکید می‌فرماید بر اینکه به همه چیزها اشاره دارد.  

مرحوم علامه طباطبایی فرموده اند اینکه در قرآن می‌فرماید: «وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ» این هم افاده‌ حصر می‌کند و هم افاده عموم. یعنی همه موجودات این عالَم و همه اشیای این عالَم در نزد خداوند دارای خزائن هستند. ایشان بعد می‌فرمایند که چون می‌فرماید: «عِندَنَا خَزَائِنُهُ» پس این خزائن مجرد هستند. آنچه که عندالله است، مجرد است؛ چون نزد خداوندی است که این خداوند، مجرد است و آنچه که نزد خداوند مجرد است، نمی‌تواند مادی باشد. ایشان در اینجا استدلال فلسفی دارند. این خزائن چون نزد خداست، پس تَناهی ندارد، بلکه دوام هم دارد و همچنین فناپذیر نیست. خداوند می‌فرماید: «مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ» (سوره نحل،آیه ۹۶) یعنی آنچه که در نزد شما هست فانی می‌شود و تمام می‌شود ولی آنچه که در نزد خداوند هست باقی می‌ماند. این خزائن هم عندالله است، پس باقی است. مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمایند که می‌بینید که خداوند در آیات قرآن می‌فرماید: «وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ» (سوره حدید، آیه ۲۵) و نمی‌فرماید: «خلقنا الحدید» یعنی نفرموده که ما آهن را آفریدیم بلکه فرموده ما آهن را نازل کرده ایم. این بدان معنی است که آهن، خزائن مجردی در نزد خداوند دارد و خداوند به قَدَر معلوم آهن را به وجود مادی تنزیل کرده و در اختیار ما گذاشته است و مثلاً در آیات دیگری، در رابطه با خلقت، خداوند متعال، تعبیر «تنزیل» را حتی در مورد چارپایان نیز به کار برده است. می‌فرماید: «وَأَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الأنْعَامِ ثَمَانِیَهَ أَزْوَاجٍ» (سوره الزمر، آیه ۶) یعنی فرمود که از چارپایان، هشت جفت برای شما نازل کردیم و نفرمود که خلق کردیم.

 جهان غیب جزو عقاید ماست. و این جهان غیب، مفاتیحی دارد. این مفاتیح، بی حساب نیست. اگر مفاتیح این جهان غیب شناسایی شود انسان می‌تواند از برکات جهان غیب استفاده کند.

یکی از مواردی که، در برکات جهان غیب را می‌بندد، گناه است. یکی از مواردی که در برکات جهان غیب را می‌بندد، ظلم است. یکی از مواردی که در برکات جهان غیب را می‌بندد، کفران نعمت است. البته همه این‌ها با آیات و روایات، پشتیبانی می‌شود. اما الان من وقت نمی‌کنم که مستندات این بحث را خدمت شما عرض کنم. فقط برای نمونه به کلامی‌از امیرالمؤمنین اشاره می‌کنم. در اینجا من فقط فارسی این کلام را دارم. امیرالمؤمنین می‌فرماید: «خداوند بندگان خود را که به کارهای ناشایست مشغول‌اند به کم شدن میوه‌ها و بستن در خزائن نعمت‌ها می‌آزماید»، یعنی وقتی که انسان گناه می‌کند، خداوند در خزائن رحمت خودش را می­بندد. چرا؟ می‌فرماید: تا توبه کننده مُتنبّه شود و گناه را ترک کند و پند گیرنده پند گیرد و از گناه منزجر گردد؛ و می‌فرماید: «خداوند سبحان، استغفار را سبب فراوانی روزی و رسیدن رحمت قرار داد» و می­فرماید: «از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او آمرزنده گناهان است» و می‌فرماید: «ابر را می­فرستد تا پیاپی ببارد». شما می‌دانید که در قحطی­‌ها، یکی از کارهایی که به ما توصیه شده، این است که نماز باران بخوانیم. نماز باران چیست؟ نماز باران یکی از آن کلیدهاست که رحمت الهی را بر انسان می‌گشاید.

مواردی از این کلیدهای رحمت خداوند که از غیب به ما می‌رسند در آیات و روایات، فراوان وجود دارند و کاری علمی‌نیاز است تا آدمی‌برود و ببینید که نظم جهان غیب چگونه است؛ چون ما نظم جهان مادی را به دنبالش می‌گردیم تا آن را پیدا کنیم، اما این را هم باید دنبال کنیم که نظم جهان غیب چگونه است؟ علاوه بر نظم جهان مادی، نظم جهان غیب هم باید بررسی شود.

ما معقتدیم در این جهان، دو نظام علت و معلولی وجود دارد. یک نظام علت و معلولی مادی و یک نظام علت و معلولی مجرد. این دو نظام، تحت عنوان مُلک و مَلکوت در خداوند متعالند و با هم هماهنگند. هر پدیده‌ای که در این عالم باشد، دوگونه علت ممکن است داشته باشد. یک علت مادی و یک علت مجرد.

حال من می‌آیم این را راجع به فقر پیاده می‌کنم و به این موضوع می‌پردازم که ما در آیات و روایت‌مان فقر را چگونه می‌بینیم و اصلاً فقر را چگونه تحلیل می‌کنیم؟ و این را مقایسه می‌کنم با اینکه در دانشی مثل دانش اقتصاد، فقر چگونه تحلیل می‌شود و چه راه‌هایی برای رفع فقر پیشنهاد می‌شود؟

من از این بحث می‌گذرم که مواردی مانند اینکه دنیا مزرعه آخرت است و دنیا مقدمه ای است برای رشد آخرتی و مانند این‌ها از خواص این جهان هستی است و به جای آن، به این بحث می‌پردازم که درباره مجموع نظام متقن علّی و معلولی، که ما معتقدیم در این جهان وجود دارد و سرمایه داری و خیلی دیگر از مکاتب غربی هم اعتقاد دارند که چنین نظامی‌در این جهان وجود دارد، بین ما و آنها دو تا اختلاف اساسی هست. 

یک اختلاف این است که ما این نظام متقن علّی و معلولی را به عالِم مجردات هم می‌کشانیم، اما آنها نمی‌کشانند و فقط در همین عالَم مادی، این نظام متقن علّی و معلولی را می‌بینند و تحلیل می‌کنند. اختلاف دوم این است که ما سر‌سلسله این اسباب را خدا می‌دانیم و مسبب الاسباب را خدا می‌دانیم؛ ولی آنها این­طور نمی‌دانند. البته آنها در این باره عقیده‌های مختلف دارند. یعنی در بین آنها از منکرین خدا داریم و تا شکاکین و تا کسانی تحت عنوان دئیسم. دئیسم یعنی همان کسانی که قائلند خداوند ساعت‌ساز لاهوتی است. بنابراین آنها قشرهای مختلفی هستند.

من در این سخنرانی دو بحث را انتخاب کرده‌ام که خدمت شما عرض کنم و اثر آن را بر تحلیل فقر بیان کنم. یک بحث در رابطه با جهان‌شناسی بود و یک بحث هم در رابطه با سنت‌های الهی است. اما بحث دوم: یکی از مسائل اساسی، این است که ما معتقدیم که خداوند در جوامع انسانی، سنت‌هایی را حاکم کرده، که اسم آنها را سنت‌های الهی گذاشته‌ایم. سنت، یک قانون علمی‌است و به صورت اگر (الف) آنگاه (ب) بیان می‌شود و یک قانون حاکم بر جامعه است. این سنت، قابل آزمون هم است، مُنتها به روش خودش. سنت‌های الهی یعنی قوانین حاکم بر جوامع، به ما کمک می‌کنند که جوامع را تحلیل کنیم.

 شما در آیات قرآن که مربوط به این سنت‌ها است، می‌بینید که فرموده‌اند این سنت‌ها ثابت و لایتغیرند. می‌فرماید: «فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلًا» (سوره فاطر، آیه ۴۳) یعنی این سنت نه از بین می‌رود تا سنت دیگری به وجود بیاید و نه تغییر می‌کند تا به سنت دیگری تبدیل شود: پس سنت‌ها ثابت‌اند.  

شما ممکن است بفرمایید که سنت‌ها مثل چی؟  الآن تعداد زیادی از سنت‌ها را، یعنی بعضی از سنت‌های الهی را که در قرآن هست و الآن آنها را در ذهن دارم و مخصوصاً سنت‌هایی را که اقتصادی‌اند -با توجه به رشته من که علوم اقتصادی است- برایتان لیست می‌کنم.

در قرآن می‌فرماید: «لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ» (سوره ابراهیم، آیه ۷) یعنی خداوند می‌فرماید اگر نعمتی را که به شما داده‌ایم شکر کنید آن را زیادتر می‌کنیم. مثلاً روزی را به عنوان نعمت به شما داده‌ایم و اگر آن را شکر کنید ما روزی را زیاد می‌کنیم. ممکن است اینجا گفته شود که شکر نعمت یعنی نعمت را درست به کار بگیریم و درست به کارگرفتنِ نعمت هم همین حرف‌هایی است که در اقتصاد زده می‌شود. بنابراین، اگر همین حرف‌هایی را که در اقتصاد زده می‌شود شما به آنها توجه کنید، در این صورت، «زیاد» می‌شود یعنی رشد، حاصل می‌شود و این حرف، حرف علمی‌هم است. در حالی که این حرف، با یک جهان‌بینی صرفاً مادی دارد زده می‌شود. البته این حرف، درست است و اصل این حرف، درست است ولی پهنای این حرف، این اندازه نیست و گسترده‌تر از این اندازه‌­­­هاست. خداوند می‌فرماید که اگر شکر کنید ما اضافه می‌کنیم. یعنی در حقیقت، خداوند دارد می‌گوید که در اثر این شکر، رحمت الهی نازل می‌شود.

در اول صحبتم هم این آیه را خواندم که خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» (سوره اعراف، آیه ۹۶)، یعنی اگر در جوامع، مردم بِلاد، دو خصوصیت داشته باشند یکی، ایمان و دوم، تقوا در این صورت، خداوند در رحمت را به روی آنها باز می‌کند. برکات را همه مفسرین گفته‌اند که اَعمّ است از برکات مادی و معنوی. و می‌فرماید: «یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْکُم مِّدْرَارًا» (سوره نوح، آیه ۱۱)، یعنی آسمان بر شما فراوان می‌بارد. امیر‌المؤمنین می‌فرماید: «بِالْعَدْلِ تَتَضَاعَفُ الْبَرَکَات» یعنی این سنت الهی است که عدل، برکات را دو برابر می‌کند. «تضاعف» به معنای چند برابر کردن است و نه دو برابر کردن. «تَتَضاعَف» یعنی چندین برابر می‌کند. من یک روایتی را از خصال صدوق نوشته‌ام و امروز به یک مناسبتی به طور اتفاقی این روایت را می‌دیدم و در این روایت آمده که اگر حاکم در قضاوت خودش، ظلم و جور کند یعنی درست، قضاوت نکند در این صورت «امسکه القطر من السماء» یعنی باران از آسمان نمی‌آید؛ در نتیجه یکی از علل عدم بارش باران می‌تواند ظلم در قضا باشد و می‌فرماید: «من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب» یعنی هر کسی، تقوا به خرج بدهد، خداوند متعال در مشکلات برای او راه خروج باز می‌کند و از آن راهی که خودش حساب نمی‌کرده، به او روزی می‌دهد. سنتها زیادند. اگر شما آیات و روایات را بگردید سنتها زیادی را یعنی قوانین زیادی را که خدا بر جوامع حاکم کرده می‌بینید.

حالا با این مقدماتی که خیلی با عجله خدمت شما عرض کردیم، می‌رسیم به بحث پدیده فقر. خداوند در قرآن می‌فرماید: « اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم» (سوره رعد، آیه ۱۱)، یعنی خداوند آنچه را که به قومی‌وارد می‌شود تغییر نمی‌دهد، مگر اینکه این قوم از درون، تغییر کند؛ این‌ هم یکی از سنت‌های الهی است و این سنت الهی را در کنار سنت‌های الهی قبلی که برایتان خواندم یادداشت کرده بودم. فقر، یکی از مشکلات جوامع انسانی است و مخصوص به جامعه ما هم نیست و مخصوص به جامعه مسلمان‌ها هم نیست. جامعه کفار هم فقر را دارد. فقر، پدیده مشترک همه جوامع است و جزء مشکلات اقتصادی همه جوامع است.

 از ما می‌پرسند علل فقر چیست؟ وقتی که شما به ادبیات اقتصادی وارد می‌شوید، می‌بینید که در این ادبیات، علل مادی فقر را می­شمارند که درست هم است. به هرحال فکر بشر و عقل بشری، مشکل فقر را مورد مطالعه قرار داده و با تمام توان عقلی و علمی‌اش وارد شده و یک سری عللی را تشخیص داده است. فرض کنید بگوییم که علل فقر یا بیرونی است یا درونی. یعنی یا از خارج به ما تحمیل می‌شود یا اینکه در داخل به وجود می‌آید. مثلاً چیزهایی مثل محاصره اقتصادی و جنگ و  موارد مشابه را از علل بیرونی فقر بدانیم و در داخل هم نامناسب بودن نظام حقوقی و نامناسب بودن سیاست‌های دولت و مشابه این‌ها را، که همه این‌ها به هر حال اقتصادی اند و از علل فقر به حساب می‌آیند.

وقتی با جهان بینی اسلامی‌وارد بحث می‌شویم و فقر را می‌خواهیم تحلیل کنیم، دو دسته علل برای آن می‌بینیم. یک سری، علل مادی می‌بینیم و یک سری، علل مجرد. برای مداوای فقر اگر شما فقط به علل مادی فقر، فکر کنید؛ فقر، مداوا نمی‌شود. شما ممکن است در یک برهه‌ای از زمان، فقر را با یک سیاست‌هایی- که معلوم هم نیست این سیاست‌ها عادلانه باشند و ممکن است این سیاست‌ها به نوعی، حتی جائرانه باشند- کاهش دهید ولی اگر بخواهید آن را ریشه‌کن کنید و آن را به صورت پایدار به حداقل برسانید، باید همه علل آن را ببینید. معلوم است که اگر پدیده ای پنج تا علت دارد و شما دو تا از علت‌هایش را دیدید و رفع کردید اما سه علت دیگرِ این پدیده باقی بماند ممکن است این پدیده کاهش پیدا کند اما مُرتفع نخواهد شد و از بین نخواهد رفت.

ما وقتی با جهان بینی اسلامی‌وارد بحث فقر می‌شویم می‌گوییم که علل مادی فقر را با همین عقل خودمان می‌توانیم بفهمیم (مثلاً با عقل خودمان، فقر در اقتصاد ایران را تحلیل می‌کنیم)، ولی علل مجرد فقر را چگونه می‌توانیم بفهمیم؟ با همین عقل خودمان که نمی‌توانیم بفهمیم. علل مجرد فقر را باید از وحی و از کسانی که به وحی متصل هستند، بگیریم. البته، باید توجه داشت که این‌ها به مبانی معرفت‌شناختی ما برمی‌گردد که این مبانی را قبلاً توضیح داده­‌ام. یکی از مواردی که در این مبانی معرفت‌شناختی ما اشاره شد، این است که یک از منابع شناخت ما وحی است. وحی، فقط برای این نیامده که بگوید چه چیزی واجب است و چه چیزی حرام. خیلی از مباحثی را که ما با ابزار عقلی و با دیگر ابزاری که خداوند به ما داده نمی‌توانیم کشف کنیم، به وسیله وحی می‌توانیم کشف کنیم.

 در روایات آمده که اگر کسی نماز شب بخواند، فقرش برطرف می‌شود و اگر کسی صله رحم کند، فقرش برطرف می‌شود. این‌ها در زندگی‌های فردی است. کسی آمد خدمت امام و از ایشان پرسید که من فقیرم چه کنم؟ امام فرمود که صدقه بده. آن فرد، تعجب کرد و گفت که من می‌گویم که پول ندارم ولی شما می‌گویید برو صدقه بده! امام فرمودند یک درهم هم پیدا کردی -یعنی حتی به اندازه یک درهم- برو آن را به قصد قربت، صدقه بده. چرا؟! چون ما معتقدیم که «إنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ» (سوره آل عمران، آیه۳۷)،  یعنی خداوند، رزق و حتی اندازه آن را تقدیر می‌کند و رزق، دست خداوند است. یکی از کلیدهای فتحِ روزی از جانب خداوند، صدقه است. در آیات و روایات داریم که یکی از علل فقر، شیوع گناه و بی‌ایمانی در جامعه است. اگر گناه در یک جامعه غلبه کند، فقر بر آن جامعه حاکم می‌شود. اما اگر در یک جامعه، ایمان و تقوا باشد، خداوند درِ برکات خود را برای آن جامعه باز می‌کند.

می‌بینید که اگر از من بپرسند که راهبرد توسعه اسلامی‌چیست و راهبرد پیشرفت اسلامی‌چیست و آن اصل رَکین در پیشرفت اسلامی‌چیست؛ من در پاسخ می‌گویم که تحقق ایمان و تقوا در جامعه. این، اول و زیربناست و هر طرحی که و هر سیاستی که با تحقق تقوا و ایمان در جامعه، منافات داشته باشد و ایمان و تقوا را در جامعه کاهش دهد و تضعیف کند، این طرح و این سیاست، برخلاف توسعه اسلامی‌است. چون عرض کردم که اَدلّه کافی داریم که ایمان و تقوا جزء زیربناهاست.

البته این را بگویم که من این حرف‌ها را که می‌زنم، برای این است که ذهن شما را به آن بُعدی متوجه بکنم که نسبت به آن بُعد تاکنون در علومِ ما غفلت شده است. بنابراین، منظور من از بیانِ این حرف‌ها این نیست که مثلاً آن تحلیل‌هایی که درباره علل مادی فقر گفته شده‌اند بی خود است. ما می‌گوییم که این تحلیل‌ها بی خود نیست، بلکه لازم است، ولی کافی نیست. من می‌خواهم بگویم که ما باید با دو دستگاه و با دو نظام علی و معلولی واردِ تحلیل بشویم.

در روایات ما هست که اگر کسی در زندگی فردی خود تدبیر نکند، فقیر می‌شود. ما از روایات خودمان این را جمع بندی کرده‌ایم که اگر کسی می‌خواهد در زندگی فردی موفق شود، باید به پنج مورد توجه کند و عمل کند: تقوا و توکل و توسل و تدبیر و تلاش. یعنی ما می‌خواهیم بگوییم که اگر می‌خواهید در کاری موفق بشوید، تلاش و تدبیر باید باشند و ما آنها را نفی نمی‌کنیم، بلکه ما می‌خواهیم بگوییم که برای موفق شدن در یک کاری، تلاش و تدبیر همه داستان نیست و همه این قضیه، مادی نیست و در این داستان، علاوه بر تلاش و تدبیر، باید به تقوا و توکل و توسل هم توجه کرد. بنابراین، پدیده‌هایی مانند پدیده فقر، علاوه بر وجه مادی و در نتیجه علت مادی، وجه دیگری هم دارند که از آن وجه، غفلت شده است و آن وجه دیگر، وجه مجرد و علت مجرد است.

وقتی ما می‌خواهیم که الگوی اسلامی‌پیشرفت را (و اگر این الگو با شرایط ایران تطبیق داده بشود، در این صورت خواهد شد الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت) ارائه بدهیم در این وقت، ما باید به مبانی انسان‌­شناسی و جامعه‌شناسی و هستی‌شناسی و معرفت­‌شناسی و خداشناسی خودمان متوجه باشیم و باید این‌ها را دقیق یاد بگیریم و بر آنها مسلط بشویم. در تعبیرهای مطالعات لاکاتوشی به این مبانی می‌گویند: هسته سخت و بنابراین در این تعبیر لاکاتوشی، هسته سخت همه نظریه‌های ما درباره الگوی اسلامی‌پیشرفت، همین مبانی است و سپس براساس آنها، الگوی اسلامی‌پیشرفت را استخراج کنیم. یعنی براساس همان مبانی، وضعیت مطلوب را ترسیم کنیم و وضعیت موجود را آسیب‌شناسی کنیم و راهبرد تغییر دهیم.

این مبانی نه تنها در ترسیم وضعیت مطلوب دخیل‌اند، بلکه در آسیب­‌شناسی وضع موجود و ارائه راهبردهای تغییر هم دخیل‌اند. چون اگر شما مثلاً وضعیت موجود را مادی ببینید، آن را یک جور تحلیل می‌نید و اگر همان وضعیت موجود را مادی و مجرد ببینید، آن را جور دیگری تحلیل می‌کنید. اگر شما درباره علل، تشخیص دادید که علل مجردند و در این حال، اگر از شما پرسیدند راهبرد توسعه چیست؟ در این‌صورت، با توجه به تشخیص­تان از اینکه علل مجردند، می­گویید که یکی از راهبردهای توسعه، باید این باشد که ما برای تقوات ایمان در جامعه سیاست‌گذاری کنیم. نگویید این چه ربطی به توسعه دارد! اینگونه بحث نکنید! چون اقتضای جهان‌بینی ما این است که اگر ایمان را در جامعه تثبیت کردیم، این تثبیتِ ایمان، دقت کنید! یکی از علل لازم برای توسعه است.

البته توجه شود که ما نمی‌گوییم که همه توسعه، تثبیت ایمان در جامعه است. بنابراین، نگویید که در خیلی جاها توسعه هست، اما ایمان نیست. چون ما نمی‌گوییم که ایمان مساوی با توسعه است؛ بلکه ما می‌گوییم که یکی از علل توسعه بر اساس روایات ما ایمان است. از علل توسعه بر اساس همین روایات، علم هم است و تدبیر هم است و تعقل هم است و خیلی از موارد دیگر هم است و کار و تلاش خستگی‌ناپذیر هم است.

خلاصه اینکه، مقصود بنده این است که وقتی می‌خواهیم الگوی اسلامی‌پیشرفت را ارائه کنیم، باید به مبانی خودمان توجه کنیم و در مبانی ما به مجموعه همه علل -چه علل مادی و چه علل مجرد- توجه می‌شود.

البته من می‌دانم که این بحث، شُبَهاتی را در ذهن دوستان مطرح می‌کند؛ از جمله اینکه جهان غرب ثروتمند است و در عین حال، از دیدگاه ما گناهکار است و همه حرمت‌های الهی را که ما می‌گوییم حرام‌اند، مرتکب آن‌ها می‌شوند. برای این سؤال و تردیدها چه جوابی داریم؟ بنابراین، این یک موضوع سؤال‌برانگیز است که دوستان و اساتید محترم باید آن را مورد بررسی قرار دهند.

 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا