خانه » جستارها » نگاهی به اندیشه‌های دنیس گولت

نگاهی به اندیشه‌های دنیس گولت

جستار ۲/ نویسنده: سید سعید موسوی ثمرین

چکیده

چکیده

این مقاله درصدد معرفی دنیس گولت اندیشمند نام­ آشنای رشته ی اخلاق و توسعه و حوزه­‌ی توسعه­ ی انسانی است.

فایل PDF – قابل استناد

 ۱

دنیس گولت (۱۹۳۱-۲۰۰۶) اقتصاددانی فرانسوی است. زمینه‌­ی اصلی کاریِ وی مبحث مهم توسعه­‌ی انسانی بوده است. اما او را می­توان مؤسس رشته­ی علمی‌«اخلاق توسعه» نامید. او در این رشته به ارتباط بین اخلاق، ارزش­های انسانی-اجتماعی و توسعه، برنامه­‌ریزی و امثال آن می­پردازد. این حوزه­‌ی میا‌ن­‌رشته‌­ای در واقع در سال ۱۹۵۶ میلادی توسط وی تأسیس شده است. گولت برای فهم ابعاد این موضوع مدت ۱۰ سال از عمر خود را در کشورهای مختلفی چون لبنان، برزیل، اسپانیا و الجزایر و…  سپری کرده است. هم­چنین در برنامه‌­ریزی­ه‌ای توسعه­­‌ی این دست از کشورها نیز همراهی و همکاری نموده است. نکته­‌ی جالب توجه این است که وی برای مدتی برای نیل به اهداف جامعه‌­شناختی خود به عنوان کارگر در کارخانه­‌های این کشورها کار کرده است. او در پی این بوده است که سناریوهای بدیلِ روایتِ متعارف از زندگی و جامعه­‌ی نیک و عادلانه را دریابد.

۲

یکی از اصلی‌­ترین نظرات گولت این است که اساساً در بحث توسعه، اتکا به رشد اقتصادی، درآمد سرانه و سایر شاخص­های کمّی فرع موضوع هستند. توسعه از منظر گولت تا به حال به نوعی مهندسی مکانیکی جامعه معطوف بوده تا بتواند تغییرات تکنولوژیکیِ سریعی را منجر شود. در مقابل، گولت مدعی است توسعه بایستی به مثابه یک تغییر اساسی در نگرش­ها، نحوه­‌ی مواجهه­‌ی آدمی‌با طبیعت، تصویر وی از زندگی نیک و… فهم شود. در این پارادایم ممکن است رشد بالا در قبال کاهش همبستگی اجتماعی اساساً نه توسعه که ضدتوسعه باشد. بنابراین این رویکرد کاملاً پلورالیستی است.

۳

او در گونه‌­شناسی خود از پارادایم­های توسعه چهار پارادایم را مطرح می­کند. پارادایم اول همان دیدگاه نوسازیِ معروف است که البته در حال حاضر منسوخ شده است. دیدگاه دوم عبارت است از همان دیدگاه اول با کمی‌اصلاحات. یعنی رشدی که متضمن نرخ متناسبی از توزیع درآمد باشد. اما دیدگاه سوم دیدگاه نیازهای اساسی  است. این دیدگاه نه صرفاً اصلاح این بخش را هدف­‌گذاری می­نماید، بلکه نقطه‌­ی تمرکز توسعه را دگرگون می­سازد. از این منظر ممکن است تأمین نیازهای اساسی انسان حتی موجبات کاهش رشد اقتصادی را نیز در پی داشته باشد. باید توجه کرد که این رویکرد به طور اساسی با رویکرد دوم متفاوت است. اما از نظر گولت در حال حاضر در اکثر جوامع پیشاصنعتی نیازهای اساسی افراد تأمین شده است و بدین ترتیب این رویکرد (حداقل) برای ایشان کارکردی ندارد. هم­چنین یکی از اشکالات این رویکرد این است که اهداف توسعه را در رویکردهای قبلی به طور کلی می­پذیرد. یعنی بهبود اقتصادی، نوسازی نهادی و حداکثر کارآیی تکنولوژیک. اما رویکرد چهارم رویکردی است که خود وی مؤسس آن است. توسعه از سنت یا بر مبنای سنت.

۴

گولت معتقد است رویکرد وی نسبت به اهداف هر سه رویکرد قبلی نگاهی ابزاری دارد. یعنی اگرچه به این اهداف به چشم ابزاری برای توسعه می­نگرد ولی هیچ یک از آنها را فی­‌نفسه خوب نمی­داند. این رویکرد معتقد است کشورهای جهان سوم (حداقل در بخش­هایی که دارای سنت­های قوی بوده­اند) نمی­‌نشینند تا افرادی از سایر نقاط جهان بیایند و برای ایشان اهداف زندگی اجتماعی را معین کنند. ایشان مبتنی بر سنت خویش به ارزیابی اهداف مذکور پرداخته و سپس آنها را در قالب زندگی اجتماعی خویش وارد می­سازند. این رویکرد نیازهای انسانی را در قالبی کلی­تر -اعم از نیازهای اقتصادی، عاطفی، معنوی و…- نگریسته و سپس سعی در تأمین آنها دارد. بدین ترتیب در این نگاه شبکه­‌ی ارزشی مضمر در رویکردهای توسعه‌­ایِ پیشین هم ­عرض و نه برتر از شبکه­‌های ارزشیِ مردمان دیگر نقاط جهان هستند. از منظر او انتظار می­رود در آینده رویکردهایی که اقتصاد، تکنولوژی، کارآیی و… را تابع ارزش­های فرهنگی جامعه بدانند، دستِ بالا داشته باشند. او به مثالی در این زمینه اشاره می­کند: یکی از مناطق مورد مطالعه‌­ی وی منطقه‌­ای روستانشین در بولیوی بوده است. روستاییان برای جلوگیری از خالی شدن سکنه­‌ی خود اقدام به تشکیل تعاونی ساخت صنایع دستی نموده‌­اند. در ابتدا افراد کمی‌مشارکت کردند، اما تعاونی توانست موفق باشد و بدین ترتیب سود بسیاری کسب کند. اما اقدامی‌که این تعاونی انجام داد این بود که سود خود را بین همه­‌ی اهالی روستا تقسیم نمود و بدین ترتیب امتیاز عمده­‌ی خود را نسبت به سایر انواع شرکت­های اقتصادی به معرض نمایش گذاشت. ایشان توانستند نشان دهند که هویت فرهنگی­شان مهم­تر از اقتصاد است.

۵

او متخصصان اقتصادی (اقتصاددانان، بروکرات­ها، تکنوکرات­ها و…) کشورهای جهان سوم را غول­های یک­‌چشم می­نامد. ایشان عمدتاً از پایتخت که نماد زندگی مدرن است به مناطق مختلف رفته و به دلیل عدم همدلی با ارزش­های فرهنگی-محلی، طوری عمل می­کنند که گویی یک کارشناس خارجی هستند. آنها فکر می­کنند که می­دانند چه چیزی برای ایشان خوب است و برای رسیدن به این اهداف چه باید کرد. این متخصصان برای دانش غیررسمیِ مردم منطقه اساساً حیثیت عقلانی قائل نیستند. در نتیجه پاسخ­های ایشان همگی از این جنس است که کود شیمیایی مصرف کنید؛ تلقیح مصنوعی انجام دهید؛ تکنولوژی مکانیزه را به طور عمومی‌مورد استفاده قرار دهید و…. اما ممکن است این پاسخ­ها که از منظر خاصی عقلایی­‌اند در یک معنای وسیع­تر و آینده‌­نگرانه‌­تر اساساً ضدعقلایی باشند. از نظر گولت تنها راه کاهش قدرت فائقه­‌ی این جنس از متخصصان ورود مشارکت­‌جویانه‌­ی مردم در صحنه است. اما وای از روزی که نمایندگان این اقشار، خود طالب گسیل این جنس از متخصصان باشند.

۶

از نظر گولت ابزارها هم به‌­سان اهداف حامل ارزش­های خاص خود هستند. بنابراین رویکرد سنتی مبنی بر اینکه فقط باید در مورد اهداف اظهار نظر کرد اشتباه است. در رأس این ابزارها تکنولوژی غربی است. این تکنولوژی وفاداری سختی به شکل خاصی از عقلانیت، مفهوم خاصی از کارآیی و رویکرد ویژه­ای به قدرت دارد. به همین دلیل بود که بولیویایی‌­ها به انتخاب شکل خاصی از تکنولوژی پرداختند که کمتر مخرب محیط زیست و محیط زندگی اجتماعی آنها بود.

۷

از نظر گولت دو دسته هستند که به خوبی در مقابل جریان متعارف توسعه ایستاده‌­اند. دسته­‌ی اول محیط­‌زیست­‌گرایان هستند که دغدغه­‌های صریحی در مورد محیط زیست دارند. اما دسته‌­ی دوم به طور پیوسته متذکر می­شوند که توسعه به روش­های سرمایه‌­داری و حتی سوسیالیستی، فقط عده­‌ی­ خاصی از مردم را ثروتمند ساخته و عمدتاً ناموفق بوده است. از نظر گولت منتقدان هر دو دسته، سه هدف کلی را برای توسعه برمی­شمرند: دیدگاهی منسجم درباره­‌ی زندگی خوب انسانی، مفهومی‌غنی و گسترده از جامعه­‌ی عادلانه و نهایتاً فهمی‌متناسب با دیدگاه­های قبل در مورد طبیعت. البته باید هر دو رویکرد را تقویت نمود. برای رویکرد اول باید تلاش کرد تا حفظ محیط زیست، نه برای افزایش خدماتش در بلندمدت، بلکه به خاطر اینکه فی­نفسه دارای ارزش است، الزامی‌شود. ایشان باید البته حق فقرا و کشورهای در حال توسعه را برای استفاده از طبیعت به رسمیت بشناسند. از طرفی باید در مقابل کسانی که معتقدند «حالا نوبت ماست که به‌­سان کشورهای پیشرفته حق خود را از طبیعت بگیریم» ایستاد. بنابراین باید هر دو رویکرد تا حدی نسبی شده و بین دو نگرش کلی که «انسان سرور طبیعت است و باید از آن استفاده کند» و «طبیعت فی­‌نفسه دارای ارزش است» تعادلی ایجاد نمود.

درباره‌ی سید سعید موسوی ثمرین

پژوهشگر مؤسسه مطالعات و تحقیقات مبین / تخصص دانشگاهی: علوم اقتصادی /musavisaeid@chmail.ir

بالا