خانه » جستارها » شناسایی مؤلفه­‌های احسان در منابع شیعی؛ ارائه‌ی مدل فرهنگ سازمانی احسان ­محور

شناسایی مؤلفه­‌های احسان در منابع شیعی؛ ارائه‌ی مدل فرهنگ سازمانی احسان ­محور

جستار ۱۳/ نویسنده: احسان رهبر کلیشمی

چکیده

چکیده

یکی از تأکیدات اصلی دین اسلام و مکتب تشیع موضوع محوری احسان به دیگران است. این مقاله بر آن است تا از طریق یک مطالعه اکتشافی و با روش تحلیل تم به شناسایی مؤلفه‌های احسان در مکتب تشیع بپردازد؛ و پس از این کار، مدلی در جهت تحقق فرهنگ سازمانی احسان محور ارائه نماید. در اینجا با جستجو در منابع معتبر شیعی، جمعاً ۱۹ کد مرتبط با مفهوم احسان احصا شده است که این کدها نهایتاً در ۹ تم اصلی گنجانده شدند.

به طور کلی در جریان انقلاب صنعتی در غرب تحولات عمده‌ای در مدیریت به وقوع پیوست[۱] و در سال‌های پایانی سده نوزده میلادی، مدیریت به صورت رشته‌ای علمی‌در میان سایر رشته‌های علوم مطرح گردید.[۲] چنانچه مشخص است، تحول عملی مدیریت و نیز گسترش آن به صورت یک رشته‌­ی علمی‌در دورانی قرار گرفته است که کمترین نشانه‌هایی از ایمان (Faith) و معنویت (spirituality) در جوامع غربی به چشم می‌خورد.[۳] به طوری که نه در تئوری­‌پردازی و نه در عمل، کمترین بهره‌ای از دین برده نمی­شود.

از طرفی، طی دهه‌‌های گذشته، نبود نگاه تعالی‌­خواه در غرب باعث شده است که ادبیات مدیریت به رشد عرضی خود ادامه دهد تا جایی که شاهد انبوهی از مفاهیم مشترک با واژه‌های متفاوت و همچنین هم پوشانی­‌های گیج‌کننده در مفاهیم تولیدشده باشیم. به نظر می‌رسد، اشباع گسترش عرضی علوم در حوزه‌­ی مدیریت و کارکردهای ناقص آن، ناهنجاری (anomaly) جدی­ای را در مسیر پیشرفت علم مدیریت به وجود آورده است. از این روست که می‌توان با نگاهی به ادبیات مدیریت طی سال‌های اخیر، رشد ورود دین و معنویت به حوزه­‌ی علم مدیریت را مشاهده کرد تا جایی که برخی از آن با عنوان پارادایم معنویت یاد کرده‌اند.

در طرف مقابل، دین مبین اسلام که سرشار از معارف بلند و نورانی است و راهنمای زندگی مادی و معنوی انسان‌هاست، هیچ‌گاه بشر را در شناسایی مسیر زندگی اجتماعی، بی‌توشه قرار نداده است. اگرچه راهنمای دینی زندگی اجتماعی بشر، به طور جزء به ­جزء مکشوف نیست، لیکن دین برای تمامی‌ابعاد زندگی بشر، مسیرهایی را مشخص کرده است. در مذهب غنی تشیع که رسول اکرم (ص) و ائمه هدی چراغان هدایت آن‌اند، به طور مبسوطی به تفسیر آیات قرآن و روشن نمودن مسیر تعالی بشر پرداخته‌اند. یکی از شکاف‌های تئوریک در این زمینه، کمبود مطالعات اکتشافی است که با دیدی غیرانطباقی به تولید مفاهیم سازمانی از دل منابع معتبر شیعی بپردازد، زیرا اصلاح تئوری­های غربی با صافی دین، نمی‌تواند کنه معارف عمیق اسلامی-شیعی را متبلور کند. از این رو، بهتر است با شناسایی مسائل مدیریتی جوامع و مخصوصاً شناسایی فرهنگ خاص خود جامعه، پاسخ دین را برای حل آن کشف نماییم و به کار گیریم. آنچه در این بین از همه مهم‌تر به نظر می‌رسد، تربیت عالمان دینی متخصص در علوم و یا متخصصان علمی‌دین‌شناس و یا همکاری این دو گروه است. آنچه مشخص است، این است که نگاه مادی به حل مسائل سازمانی، حتی در مسائل غیررفتاری نیز نمی‌تواند راهگشا باشد. این پژوهش با رویکردی دینی، مدعی است حل نشدن بسیاری از مسائل فرهنگی و رفتاری سازمان‌ها، به دلیل عدم توجه به تأکید اسلام بر مفهوم احسان (beneficence) است. اینکه منفعت و رضایت دیگران مورد نظر باشد و بدون هیچ توقع و چشم‌­داشتی به خیر دیگران (به جای خود) توجه شود، به کلی فرهنگ سازمانی را متحول ساخته و بسیاری از مشکلات فرهنگی سازمان‌ها را حل خواهد کرد[۴].

 مفهوم احسان

مفهوم احسان در ادبیات غرب، بیشتر در متون فلسفه‌­ی اخلاق و خدمات اجتماعی و فعالیت‌های خیرخواهانه مورد توجه قرار گرفته است و در حوزه­‌ی اخلاق حرفه‌ای، بیشتر با موضوع اخلاق پزشکی مطرح شده است. در کنار اصول اخلاقی حرفه‌های خدماتی (کمک‌رسان و مددکار) شامل خودمختاری (Autonomy)، بی‌آزاری‌ (Non maleficence)، عدالت (Justice)و صداقت (fidelity)، مفهوم احسان نیز پیشرفت قابل ‌ملاحظه‌ای داشته است و جای خود را در میان آن‌ها پیدا کرده است.[۵] این اصول حیاتی، در حرفه‌های خدماتی مختلفی از جمله ارائه خدمات پزشکی[۶]، مشاوره روانشناسی[۷]، خدمات دانشجویان تحصیلات تکمیلی [۸]، مشاوره خدمات دانش‌آموزی[۹] و اخیراً ارزشیابی برنامه‌ها[۱۰] حضور دارد. احسان به کیفیت کار خوب و برداشتن گام‌های مثبت برای کمک به دیگران پیوند می­خورد. در باب احسان، فرد باید کاری کند که مزیتی برای دیگران داشته باشد و آن را ارتقاء دهد. در عام‌ترین شکل آن، اصل احسان بیان می‌کند که وظیفه­‌ی اخلاقی این است که به دیگران، بیش از علایق مهم و مشروعشان کمک کنی[۱۱] و اعطای مزایا به مشتریان، حامیان مالی و ذی‌نفعان را نیز در حد ممکن در نظر داشته باشی.[۱۲]

واژه­‌ی احسان به اقداماتی نظیر بخشش، مهربانی و کارهای خیرخواهانه دلالت دارد و همچنین به دیگرخواهی، عشق به دیگران، انسانیت و ارتقای خیر و بهره‌­ی دیگران اشاره می‌کند. مفهوم احسان مفهوم وسیعی است اما برای یک نتیجه‌گیری اثربخش باید گفت: احسان یعنی هر کاری که به نیت سودرسانی و ارتقاء و خیر برای دیگران انجام شود. زبان اصل یا قانون احسان، به گزاره‌­ای هنجاری از یک الزام اخلاقی اشاره دارد که برای نفع‌­رسانی و کمک به دیگران و نیز افزایش علایق مشروع و مهمشان که اغلب به صورت جلوگیری و حذف ضررهای احتمالی است، عمل می‌کند. بسیاری از ابعاد اخلاق کاربردی، به صورت صریح یا ضمنی با واژه‌­ی احسان متحد می‌شوند؛ برای مثال، وقتی تولیدکنندگان به دلیل رفتار بد با کارکنان نکوهش می‌شوند، هدف نهایی کسب دستمزدها و موقعیت‌های شغلی بهتر و مزایای بیشتر برای کارکنان است.

از نظر تئوریک، واژه‌­ی احسان در حوزه­‌ی سازمان تقریباً هیچ ورودی نداشته است و عباراتی نظیر احسان در سازمان (Organizational Beneficence)، سازمان تعالی محور (excellence based organizations) و یا  سازمان احسان محور (beneficence based organizations)، واژگانی است که با توجه به محتوای روایات و احادیث ابداع گردیده است.

 مفهوم احسان در قرآن کریم

در قرآن کریم، کلمه­‌ی احسان در معانی مختلفی به کار رفته است که می‌توان آن را به سه بخش تقسیم کرد:

۱- خوبی و نیکی به دیگران

همچنان که در قرآن آمده است: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا[۱۳]»؛ یاد کنید که از بنی‌اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید و با مردم به زبان خوش سخن بگویید. در سوره‌­ی الرحمن آمده است: «هَلْ جَزَاءُ الإحْسَانِ إِلا الإحْسَانُ؛[۱۴] آیا جزای نیکوکاری، جز نیکوکاری است؟» البته در آیه­‌ی فوق کلمه احسان دو بار و به توالی به کار رفته است. بار اول احسان به معنی مطلق رفتار نیک انجام دادن است؛ که ما در این نوشتار، در مورد آن بحث خواهیم کرد.

۲- امر و کاری را به نحو نیکو و کامل انجام دادن

همچنان که در قرآن کریم آمده است: «الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ[۱۵]؛ کسی که هر چیز را که آفرید، نیکو آفرید». در تفسیر نمونه درباره­‌ی معنای آیه­‌ی فوق آمده است: «آیه اشاره‌ای به نظام احسن آفرینش به طور عموم و سرآغازی برای بیان خلقت انسان و مراحل تکامل او به طور خصوص است، «الذی أحسن کلّ شیءٍ خَلَقَه» و به هر چیز آنچه نیاز داشت داد، و به تعبیر دیگر، بنای کاخ عظیم خلقت، بر مبنای «نظام أحسن» است، یعنی بر چنان نظامی‌استوار است که از آن کامل­تر تصور نمی‌شود».

۳- انجام کارهای نیک و رفتار صالح

همچنان که در قرآن کریم آمده است: «قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهٌ[۱۶]؛ بگو ای بندگان مؤمن از پروردگارتان پروا کنید، برای کسانی که در این دنیا نیکی کنند [و اعمال صالح انجام دهند] پاداش نیکو است». در این آیه، «احسان» در مورد انجام اعمال نیکو و صالح و بروز رفتارهای شایسته به کار رفته است. در سوره­‌ی انعام آمده است: «ثُمَّ آتَیْنَا مُوسَی الْکِتَابَ تَمَامًا عَلَی الَّذِی أَحْسَنَ[۱۷]؛ باری به موسی کتاب آسمانی دادیم، برای اینکه نعمت را بر کسی که نیکی [و اعمال و رفتار صالح] انجام داده بود…». در این آیه، اعطای کتاب آسمانی به سبب انجام اعمال و رفتار نیک و صالح از سوی حضرت موسی یا کلیه­‌ی پیروان او (بنا بر اختلاف تفاسیر) ذکر شده است.[۱۸]

مفهوم احسان در منابع شیعی

در منابع شیعی، به طور گسترده‌ای به مفهوم احسان توجه شده است. راغب اصفهانی در کتاب ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، جلد ۱، صفحه ۴۹۲ می‌گوید، احسان به دو گونه است:

اول- بخشش و انعام به غیر و دیگران مثل احسن الی فلان: به او نیکی کرد.

دوم- احسان در کار و عمل به این معنی که کسی علم نیکویی را بیاموزد و عمل نیکی را انجام دهد و بر این اساس است سخن امیرالمؤمنین (ع): «الناس ابناء ما یحسنون».

آنچه از این سخن بر می‌آید، این است که واژه­‌ی احسان معنای خاص دارد که با نیکی رساندن به دیگران تحقق پیدا می‌کند  و یک معنای عام که هر نوع عمل نیک را پوشش می‌دهد.

آقا جمال خوانساری در شرح  غررالحکم و دررالکلم می‌نویسد: هر که ابتدا کند به خیری که عطا کند بى اینکه از او بطلبند، و کامل گرداند دهش را بى‏‌منّت گذاشتن، پس به تحقیق که کامل گردانیده احسان را.

بخش  اساسی مفهوم احسان، انجام کار خیر بیشتر از حق و خواسته­‌ی طرف مقابل است. چنانچه عمل انجام‌شده درخورِ حق طرف مقابل باشد عدل و چنانچه بالاتر از آن باشد احسان است[۱۹].

«احسان‏»، امرى افزون بر «عدالت» و اجراى آن است. احسان -چنان که گفته‏‌اند- این است که «داد کند و دادخواهى نکند» (أن ینصف و لا ینتصف)، و نیکى کند و -در برابر آن- توقع نیکى و پاداش نداشته باشد و براى رونق زندگى دیگران و برخوردارى کسان از رفاه و آسایش بکوشد و هزینه‏ کند.

بنابراین، احسان و پرداختن به آن و رواج یافتن آن در میان جوامع، خود از نیرومندترین عواملى است که مردمان را وامى‌‏دارد تا در بهره‌‏ورى از نعمت‌ها و استفاده از فرصت‌ها هماهنگ گردند و به سوی «مساوات» و نزدیک‏‌سازى سطح زندگی‌ها به یک­دیگر حرکت کنند.[۲۰]

پس عدل، مساوات و پاداش و مکافات است و عدل یعنى برابر عمل نمودن و برابر پاداش و تلافى کردن. اگر خیر و نیک بود، پس عدالتش همان تلافى به خیر و نیکى است و اگر شرّ و بدى بود عدلش همان شرّ و بدى است و در طرف مقابل، احسان‏ این است که در برابر خیر و نیکى، پاداشى بیشتر از آن داده شود و شرّ و بدى را کمتر از آن تلافى کنند.[۲۱]

 فرهنگ سازمانی

از آنجایی که در مفهوم فرهنگ تعاریف مختلفی ارائه شده است و هنوز دانشمندان به تعریف واحدی دست پیدا نکرده‌اند، به نظر می‌رسد در مفهوم فرهنگ سازمانی نیز نتوان تعریفی جامع ارائه داد. 

با توجه به اهمیت و ضرورت تعریفی مشخص از فرهنگ سازمانی، به برخی از تعاریفی که صاحب‌نظران، آن­ها را ارائه کرده­‌اند، اشاره می‌کنیم: 

فرهنگ سازمانی عبارت است از روش برخورد ما با پیرامونمان در سازمان[۲۲] یا کالبدهایی از مفاهیم که تجارب انسان‌ها را تفسیر نموده و فعالیت‌هایشان را هدایت و راهنمایی می‌کند.[۲۳] نویسندگان دیگری فرهنگ را ترکیبی از تعهد و رفتار دانسته‌اند. رابینز، فرهنگ سازمانی را بدین ترتیب تعریف کرده است: فرهنگ سازمانی، شیوه‌ی انجام گرفتن امور را در سازمان برای کارکنان مشخص می‌کند. فرهنگ سازمانی، ادراکی یکسان از سازمان است که وجود آن‌ها در همه­‌ی اعضای سازمان مشاهده می‌گردد و نشان‌دهنده‌­ی مشخصات معمول و ثابتی است که سازمان را از دیگر سازمان‌ها متمایز می‌نماید. به عبارتی، فرهنگ سازمانی، هویت اجتماعی هر سازمان را مشخص می‌کند.[۲۴]                                                           

هریسون ترایس و جانس بیر (۱۹۹۳) فرهنگ سازمانی را این‌گونه تعریف می‌کنند: فرهنگ‌ها، پدیده‌های جمعی­‌ای هستند که واکنش افراد به نااطمینانی‌­ها و آشوب را که در زندگی انسان اجتناب‌ناپذیر است، متجلی می‌کنند. این واکنش‌ها در دو طبقه­‌ی اصلی قرار می‌گیرند: نخسـت جوهر یک فرهـنگ -نظام باورهای مشترک و آلوده به احساس که آن را ایدئولوژی می‌نامیم. دوم شکل‌های فرهنگ -موجودیت‌های قابل‌مشاهده، از جمله اقدام‌ها، که از آن طریق اعضای یک فرهنگ، جوهر فرهنگ خود را به دیگری ابراز، اظهار و ابلاغ می‌کنند.[۲۵] در پایان باید گفت که یکی از جامع‌ترین تعاریفی که شاید در برگیرنده‌­ی بسیاری از تعاریف دیگر نیز باشد توسط زارعی متین (۱۳۷۸) به این صورت ارائه گردیده است: «نظام اعتقادات و باورهای اساسی و نیز ارزش‌های حاکم و الگوهای رفتاری که اغلب افراد سازمان به آن‌ها پایبند بوده و در طول زمان ایجاد و توسعه یافته‌­اند».

در خصوص نحوه­‌ی مطالعه و شناخت فرهنگ سازمانی، بین پژوهشگران توافق اندکی وجود دارد. این عدم اجماع، در مباحث مربوط به استفاده از پژوهش­های کیفی در مقابل پژوهش­های کمی‌به وضوح قابل‌مشاهده است. برخی از پژوهشگران معتقدند که در مطالعات فرهنگی، روش‌های کمی، بسیار تصنعی، ساده‌انگارانه و کم ارزش هستند[۲۶] و بر مبنای نظرات لوندبرگ و شاین (۱۹۸۵)، این روش‌ها نمی‌توانند مفروضه‌ها و ارزش‌های اساسی حاکم بر یک سازمان را مشخص نمایند.[۲۷] 

بر مبنای نظر ادگار شاین،  فرهنگ سازمانی در ۳ سطح زیر قابل بررسی است:

۱-     نمادهای قابل‌مشاهده

۲-     ارزش‌های قراردادی

۳-     فرضیات بنیادی

به طور کلی، هرچه از لایه‌های سطحی فرهنگ به سمت لایه‌های زیرین آن حرکت می‌کنیم، تحولات عمیق‌تر می­گردد و تغییر آن سخت­تر و زمان مورد نیاز برای تغییر بیشتر می‌شود. در ادامه برای هر کدام از این سطوح توضیحاتی بیان می‌شود.

۱- نمادهای قابل‌مشاهده: در سطح عینی‌­تری از فرهنگ سازمانی، نمادهای قابل‌مشاهده وجود دارند که در واقع همان ظهور فیزیکی فرهنگ می‌باشد، مانند: عناوین شغلی، نوع لباس پوشیدن، پاداش‌ها، داستان‌ها و روایات بیان شده در مورد سازمان، محوطه‌­ی ویژه پارکینگ، دکوراسیون و سایر موارد. این سطح شامل رفتارهای قابل‌مشاهده کارکنان می‌باشد. نمادها نسبت به دیگر جنبه‌های فرهنگ سازمانی که کمتر قابل رؤیت هستند، به راحتی تغییر می‌کنند.

۲- ارزش‌های قراردادی: در این قسمت چرایی جلوه‌های ظاهری (سطح اول) مشخص می‌شود. ارزش‌ها، بایدهای درون سازمان را مشخص  و تعیین می‌کنند، به این معنا که چه چیزی در سازمان مهم است و به چه چیزی باید توجه کرد. طبیعی است که حاکمیت هر یک از این­ها، ارزش‌ها، رفتارها، ابزارها و جلوه‌های ظاهری متفاوتی را در سازمان به وجود خواهند آورد.[۲۸]

۳- فرضیات بنیادی: فرضیات بنیادی که غیر قابل رؤیت هستند، نشان‌دهنده‌­ی کانون فرهنگ سازمانی می‌باشند. این فرضیات، متشکل از ارزش‌های سازمانی هستند که با گذشت زمان پذیرفته می‌شوند و رفتار سازمانی را هدایت می‌نمایند. آن‌ها همچنین در برابر تغییر، بسیار مقاوم هستند.  به طور کلی، هرچه از مرحله اول به سمت مرحله سوم حرکت نماییم، تحول فرهنگ دشوارتر و مقاومت در برابر آن بیشتر می‌شود.[۲۹]

مدل فرهنگی احسان محور که در ادامه به آن پرداخته می‌شود، با توجه به ساختار سه لایه‌­ی فرهنگ سازمانی شاین طراحی گردیده است. به بیان دیگر، فرهنگ سازمانی احسان محور بر اساس پیش‌فرض متفاوتی به انسان طراحی شده است که این پیش‌فرض ارزش‌هایی متناسب با خود را تولید می‌کند و نهایتاً الگوهای رفتاری هم سنخ با آن مطرح می‌شود.

 اهرم‌های تغییر

کوک و زومال، ۷ اهرم تغییر (عوامل علی) را برای دگرگون کردن فرهنگ سازمانی معرفی می‌کنند. این عوامل با استفاده از نظرات جمعی از متخصصان این حوزه همچون واترمن، پیترز، فیلیپس، شاین، دیویس و همچنین کوک و زومال تهیه شده است. هنگامی‌که بین ارزش‌های مطلوب و مورد انتظار سازمان و ارزش‌های موجود شکافی پدید آید، مهم‌ترین ابزارها و مکانیسم‌هایی که این رهبران می‌توانند از طریق آن‌ها بر ارزش‌های فرهنگی موجود در سازمان تأثیر بگذارند عبارت‌اند از:

۱- استراتژی

استراتژی طرحی است که جهت‌گیری‌های آتی سازمان را روشن و نحوه­‌ی تخصیص منابع را تعیین کند. در بسیاری موارد، استراتژی­های مختلف، الگوهای رفتاری و ارزش‌های سازمانی متفاوتی را اقتضا می­کند و منجر به شکل‌گیری الگوهای رفتاری و ارزش‌های سازمانی جدید یا تغییر ارزش‌های حاکم می‌شوند.

۲- سبک رهبری

شیوه‌هایی که مدیران و سرپرستان جهت برقراری ارتباط، ایجاد انگیزش و هدایت کارکنان تحت سرپرستی خود به کار می‌گیرند، می‌تواند نظام ارزشی سازمان را دگرگون سازد و آن را تثبیت و تقویت کند.

۳- ساختار سازمانی

ساختار سازمانی شامل تمرکز، رسمیت و پیچیدگی است و هر کدام از این عوامل، می‌تواند در تغییر فرهنگ سازمانی تأثیرگذار باشد.

۴- کارکنان

وجود کارکنانی با ارزش‌های مختلف، می‌تواند نظام ارزشی سازمان را متحول سازد. از این رو، جذب کارکنانی که ارزش‌های سازگاری با ارزش‌های مطلوب سازمانی دارند، می‌تواند در تغییر فرهنگ سازمان مؤثر باشد.

 ۵- سیستم‌ها و نظام‌های مدیریتی

کلیه نظام‌ها و فرآیندهای مدیریتی و خصوصاً نظام‌های مدیریت منابع انسانی، اعم از نظام‌ها و روش‌های جذب، گزینش، اجتماعی‌­سازی و انتصاب کارکنان و مدیران، روش‌های هدف‌گذاری، ارزیابی و مدیریت عملکرد، تقویت و پاداش و آموزش و توسعه، تأثیرات فراوانی بر فرهنگ سازمانی خواهند گذاشت.

۶- فناوری

فرآیند تبدیل نهاده به ستاده را فناوری گویند. فرآیند طراحی شغل، ارتباط میان مشاغل و… از جمله ابعاد فناوری هستند که بر شکل‌گیری و تغییر فرهنگ سازمانی تأثیر بسزایی دارند.

۷- مأموریت سازمان

مأموریت و چشم‌انداز سازمان ابزار، مناسبی برای انتقال ارزش‌ها به درون فرهنگ سازمانی است. مأموریت سازمان عاملی است که ارزش‌های خود را به طور غیرمستقیم به اعضای سازمان منتقل می‌کند.                            

مجموعه‌­ی دیگری از عوامل نیز هستند که نقش مؤثری بر شکل‌گیری فرهنگ یک سازمان دارند، ولی بنا به ماهیتی که دارند از عوامل غیرقابل‌کنترل محسوب می‌شوند و مدیریت سازمان، امکان دست‌کاری آن‌ها را ندارد.[۳۰]

روش‌شناسی پژوهش

این پژوهش از نوع تحقیقات کیفی است. پژوهش حاضر از نظر جهت‌گیری، توسعه‌ای و از نظر هدف، اکتشافی است. روش تحقیقِ مورد استفاده در این مقاله، تحلیل تم می‌باشد.

شاه‌آبادی (۱۳۸۹) به نقل از براون و کلارک[۳۱] (۲۰۰۶) فراگرد تحلیل تم و مراحل شش­گانه آن را این‌گونه تشریح می‌کند. فراگرد تحلیل تِم زمانی شروع می­شود که تحلیل­گر الگوهای معنی و موضوعاتی که جذابیت بالقوه دارند را مورد نظر قرار می­دهد. این تحلیل، شامل یک رفت و برگشت مستمر بین مجموعه‌­ی داده­‌ها و خلاصه­‌های کدگذاری شده و نیز تحلیل داده­‌هایی است که به وجود می­‌آیند. نگارش تحلیل از مرحله­‌ی اول شروع می­شود. به طورکلی، هیچ راه منحصر به فردی برای شروع مطالعه در مورد تحلیل تِم وجود ندارد.

در ادامه، مراحل شش­‌گانه‌­ی تحلیل تِم توضیح داده شده­اند. تحلیل تِم فراگردی بازگشتی است که در آن، حرکت به عقب و جلو در بین مراحل ذکرشده وجود دارد. به علاوه، تحلیل تِم، فراگردی است که در طول زمان انجام می­پذیرد.

مرحله­‌ی ۱- آشنایی با داده‌­ها: برای اینکه محقق با عمق و گستره‌­ی محتوایی داده‌­ها آشنا شود، لازم است که تا اندازه‌­ای، خود را در آن‌ها غوطه‌ور سازد. غوطه‌­ور شدن در داده‌­ها، معمولاً شامل «بازخوانی مکرر داده­‌ها» و خواندن داده­‌ها به صورت فعال (یعنی جستجوی معانی و الگوها) است.

در این پژوهش، پژوهشگر با استفاده از نرم‌افزار جامع الاحادیث ۳ و با جستجوی واژه‌­ی احسان و نیکوکاری، بیش از ۴۰۰۰ فراز از ادعیه، احادیث و مستندات تاریخی را مورد مطالعه قرار داده و دید کلی نسبت به اعمال واژه احسان پیدا کرده است.

مرحله‌­ی ۲- ایجاد کدهای اولیه: مرحله­‌ی دوم زمانی شروع می­شود که محقق داده­‌ها را خوانده و با آن‌ها آشنایی پیدا کرده است. این مرحله شامل ایجاد کدهای اولیه از داده‌­ها است. کدها یک ویژگی داده‌­ها را معرفی می­نمایند که به نظر تحلیل­گر جالب می­رسد. داده­‌های کدگذاری شده از واحدهای تحلیل (تِم­ها) متفاوت هستند.

کدگذاری را می­توان به صورت دستی یا از طریق برنامه­‌های نرم­‌افزاری انجام داد. اگر کدگذاری به روش دستی انجام گیرد، می­توان داده­‌ها را با یادداشت کردن بر روی متنی که تحلیل می­شود، یا با استفاده از رنگی کردن به وسیله مداد انجام داد. می­توان ابتدا کدها را مشخص کرد و سپس آن‌ها را با خلاصه­‌ی داده­‌هایی که کد را نشان می­دهند تطابق داد. نکته‌­ی مهمِ این مرحله، این است که همه‌­ی خلاصه­‌ی داده­‌ها کدگذاری شده و در قالب هر کد مرتب شده‌­اند.

در این پژوهش، همان طور که پیش‌تر ذکر شد، کلیه­‌ی موارد استعمال واژه احسان و نیکوکاری به صورت نرم‌افزاری جستجو شد. به طور کلی، نتایج جستجو نشان می‌داد که احسان در ۲ دسته‌­ی کلی در منابع شیعه مورد استفاده قرار گرفته است. در دسته­‌ی اول، احسان به طور عام و به معنای نیکوکاری استعمال شده است و در دسته‌­ی دوم، احسان به مصادیق و معانی خاص به کار رفته است. برای مثال، احسان کردن به معنی عفو و گذشت یا به معنی کمک مالی به دیگران، از مصادیق و معانی دسته­‌ی دوم است.

در این مرحله، کلیه­‌ی منابع موجود مطالعه گردید و آن نوع از مصادیق واژه­‌ی احسان که دارای معانی خاص برای این واژه بود، به طور دستی کدگذاری شد. مجموع کدها، پس از حذف و تعدیل‌های نهایی ۲۶ کد بود.

مرحله‌­ی ۳- جستجوی تِم­ها: این مرحله شامل دسته‌­بندی کدهای مختلف در قالب تِم­های بالقوه و مرتب کردن همه‌­ی خلاصه‌­ی داده‌­های کدگذاری شده در قالب تِم­های مشخص شده است. در واقع محقق، تحلیل کدهای خود را شروع کرده و در نظر می­گیرد که چگونه کدهای مختلف می­توانند برای ایجاد یک تِم کلی ترکیب شوند.

در این مرحله کلیه کدها بازنگری شد و آن کدهایی که دارای قرابت معنایی بود، در دسته‌های مشخصی گنجانده شد که به هر کدام از این دسته‌ها تم گفته می‌شود. به طور کلی، ۱۳ تم ایجاد شد که بر اساس برداشت‌ها و بررسی ارتباطات معنایی کدها صورت گرفت.

مرحله­‌ی ۴- بازبینی تِم­ها: مرحله چهارم زمانی شروع می­شود که محقق مجموعه‌­ای از تِم­ها را ایجاد کرده و آن‌ها را مورد بازبینی قرار می­دهد. این مرحله شامل دو مرحله بازبینی و تصفیه­‌ی تِم­ها است. مرحله‌­ی اول، شامل بازبینی در سطح خلاصه‌­های کدگذاری شده است. در مرحله‌­ی دوم، اعتبار تِم­ها در رابطه با مجموعه داده‌­ها در نظر گرفته می­شود.

پژوهشگر در این پژوهش، با بررسی مجدد کدها و بازنگری مجدد تم‌ها، تعداد ۷ کد را حذف کرد و نهایتاً تعداد تم‌ها را به ۹ عدد رساند. یعنی نتیجه نهایی تحقیق، شناسایی مؤلفه‌های احسان به تعداد ۹ عدد که از مجموع ۱۹ کد نهایی به دست آمده است.

اگر نقشه‌­ی تِم به خوبی کار کند، آنگاه می­توان به مرحله‌­ی بعدی رفت. چنانچه نقشه به خوبی با مجموعه­‌ی داده‌­ها همخوانی نداشته باشد، محقق باید برگردد و کدگذاری خود را تا زمانی که یک نقشه­‌ی تِم رضایت‌­بخش ایجاد شود، ادامه دهد. محقق در انتهای این مرحله باید آگاهی کافی از اینکه تِم­های مختلف کدام­ها هستند، چگونگی تناسب آن‌ها با یکدیگر و کل داستانی که آن‌ها درباره داده‌­ها می­گویند، در اختیار داشته باشد.

مرحله­‌ی ۵- تعریف و نام­گذاری تِم­ها: مرحله‌­ی پنجم زمانی شروع می­شود که یک نقشه­‌ی رضایت‌­بخش از تِم­ها وجود داشته باشد. محقق در این مرحله، تِم­هایی را که برای تحلیل ارائه کرده است، تعریف می­کند و نیز مورد بازبینی مجدد قرار می­دهد، سپس داده‌­ها، داخل آن‌ها را تحلیل می­کند. به وسیله­‌ی تعریف و بازبینی کردن، ماهیت آن چیزی که یک تِم در مورد آن بحث می­کند مشخص می­شود و تعیین می­گردد که هر تِم کدام جنبه از داده‌­ها را در خود دارد.

در این مرحله­ از پژوهش، تم‌های به دست آمده نام‌گذاری گردید، به طوری که کل مقصود کدهای مورد نظر را بپوشاند.

مرحله‌­ی ۶- تهیه‌­ی گزارش: مرحله‌­ی ششم زمانی شروع می­شود که محقق مجموعه‌­ای از تِم­های کاملاً آبدیده را در اختیار داشته باشد. این مرحله شامل تحلیل پایانی و نگارش گزارش است. گزارش نهایی از کدها و تم‌های نهایی و تصفیه‌شده در ادامه مطرح می‌شود.

 مصادیق احسان

به طور کلی، واژه­‌ی احسان در منابع شیعی در دو حالت به کار رفته است. استعمال عام آن با معنای نیکی و نیکوکاری یکسان است، اما استعمال خاص آن دارای تنوع و وسعت بسیاری است. با تحلیل موارد کاربرد احسان به معنای خاص، تعدادی از معانی آن احصا شد که در ادامه به همراه مصادیقی از آن‌ها ارائه می‌گردد.

۱-  امان دادن ‏

در کتاب اصول کافی جلد ۲ در وجه امتیاز دعوى حق­گو و باطل جو در امر امامت آمده است که امام کاظم (ع) در پاسخ به نامه  یحیى بن عبدالله بن حسن، نامه‌ای به سوی او ارسال نمود که بخشی از آن به این شرح است: من دو کلمه از تو مى‌‏پرسم بگو بدانم: عترف در تن چیست و صهلج در انسان چه معنى دارد؟ جواب همین دو کلمه را براى من بنویس تا من به سوى تو آیم، من تو را از نافرمانى خلیفه بر حذر مى‏‌دارم و تو را به سپاس و اطاعت او تشویق میکنم، و به تو سفارش مى‏کنم که از او امان بخواهى، پیش از آن که چنگالت بگیرد و از همه­‌ی جوانب گلوگیر شوى و خواهى از هر سو نفس راحتى بر آرى براى تو میسر نباشد تا خدا به من و فضل خود و مهربانى خلیفه ابقاه الله بر تو احسان‏ کند تا به تو امان دهد و مهر ورزد و خویشى با رسول خدا را در باره تو منظور دارد وَ السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى.[۳۲]

۲-     عفو و بخشش و گذشت

با بررسی منابع معتبر شیعه، واژه­‌ی احسان در موارد بسیاری مترادف واژه­‌ی عفو و بخشش به کار رفته است که در ذیل به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.

در دعای چهل و پنجم از دعاهای صحیفه­‌ی سجادیه، درباره وداع ماه رمضان آمده است:

 نعمت و بخشش تو در آغاز است (در برابر کردار نیست که شخص به آن مستحق و سزاوار گردد، بلکه بی‌سابقه استحقاق است) و عفو و گذشتت (از گناهان) احسان‏ و نیکى کردن بدون علّت و سبب است (نه آنکه واجب باشد) و عقوبت و کیفرت (گناهکاران را) عدل و داد است‏.

چنانچه در معانی الأخبار  آمده است: عمرو بن عثمان تیمى قاضى گوید: جمعى از یاران امیرالمؤمنین علیه السّلام در موضوع مروّت (مردانگى، جوانمردى، نرم دلى) با هم به گفتگو پرداخته بودند که حضرت تشریف آورد و فرمود: چرا آن را از قرآن فرا نگرفته‌‏اید؟ عرضه داشتند: یا امیرالمؤمنین! در کجاست؟ فرمود: در قول خداى عزّ و جلّ‏ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ‏ (خداوند به شما دستور می‏دهد عدل و احسان‏ را شیوه خود سازید- نحل ۱۶: ۹۰) پس عدل همان انصاف و رعایت حق، و احسان‏ بخشش و تفضّل از حق خویش مى‏باشد.[۳۳]

۳-     قدردانی

در بخشی از کتاب برنامه سعادت (ترجمه کشف المحجه لثمره المهجه) آمده است: «پس از آن، در این مقام، بلندم فرمود و بر قوه الهام افزوده، که آنچه برایم نافع بود دانسته و به آن نزدیک شدم، و آنچه برایم زیان و ضرر داشت فهمیده و از آن دورى نمودم، و حضرتش جل جلاله در تمام این اطوار و حالات از اینکه اعضاء و جوارح من متلاشى گردد و به سوی فنا و نیستى رود حافظ و نگهدارم بود و من در تمام این حالات متولى امر خود را ندانسته و کسى را که خلقم فرموده و این همه نعمت عنایتم کرده و مشمول احسان‏ خود قرارم داده و تعظیم قدر و منزلتم نموده است نشناختم». چنانچه از مفهوم کلمات بر می‌آید، تعظیم قدر و منزلت و مشمول احسان قرار گرفتن، در یک طبقه‌­ی معنایی قرار گرفته است.[۳۴]

۴-     انعام، اکرام، اطعام و هدیه

در کتاب اصول کافی جلد ۴ در باب صله‌­ی ‌رحم از امام باقر (ع) نقل شده است که چون امیرالمؤمنین (ع) بیرون شد و آهنگ بصره داشت، در ربذه (محلى است نزدیک مدینه و مدفن ابو­ذر غفارى است) فرود آمد و مردى از تیره­‌ی محارب نزد او آمد و گفت: اى امیرالمؤمنین (ع) من در تیره­‌ی خودم وجهى به عهده گرفتم (از بابت دیه یا غرامت جنگ و مانند آن) و من از هر دسته­‌ی آن‌ها درخواست همراهى و کمک کردم؛ زبان رد و سرزنش به من گشودند، به آن‌ها بفرما مرا کمک دهند و به همراهى من تشویق کن، فرمود: کجایند؟ فرمود: این‌ها که مى‏بینى یک دسته از آن‌ها هستند، گوید: شتر خود را به حرکت آورد و او هم مانند شترمرغی جست و خیز زد و برخى اصحاب آن حضرت به دنبال او جست و خیز کردند و شتر آن حضرت به سختى و کندى به محل آن قوم رسید و امام خود را بدان­ها رسانید و بر آن‌ها سلام کرد و پرسید براى چه از همراهى صاحب خود دریغ دارند؟ آن‌ها از وى شکایت کردند و او هم از آن‌ها شکایت کرد، امیرالمؤمنین (ع) فرمود: باید هر مردى با عشیره­‌ی خود پیوست داشته باشد و به آن‌ها رسیدگى کند، زیرا آن‌ها به احسان‏ و مال سزاوارترند و هر عشیره باید به برادر خود پیوست و رسیدگى کند اگر روزگارش به زمین زد و دنیا به او پشت کرد، زیرا آن‌ها که با هم صله کنند و به همدیگر بخشش کنند اجر دارند و آن‌ها که از هم ببُرند و به هم پشت کنند گنه‏کارند.[۳۵]

همچنین در کتاب الروضه من الکافی جلد ۱ از قول رسول خدا (ص) آورده است: خوشـا به حال آن مؤمنى که مالى از غیر راه معصیت و نافرمانى به دست آرد و در غیر راه معصیت نیز خرج کند، و به وسیله آن به درویشان و مستمندان احسان‏ کند.

در کتاب ترجمه و شرح نهج‌البلاغه نوشته فیض‌­الاسلام آمده است، امیـرالمـؤمنین (ع) می‌فرمایند:

برترین وسیله تقرّب به سوی خداوند سبحان ده چیز است، که ۲ مورد آخر آن به این شرح است:

 (۹): صدقه دادن (احسان‏ به فقراء و درماندگان) است، صدقه­‌ی پنهانى گناه را مى‌‏پوشاند (به سبب آن خداوند عقاب معصیت و گناه را کم مى‏‌فرماید) و صدقه آشکار مردن بد (مرگ ناگهانى، غرق شدن، سوختن، زیر آوار رفتن و مانند آن‌ها) را دفع می‌کند، (۱۰): بجا آوردن کارهاى پسندیده (مانند احسان و نیکى و اصلاح بین برادران) که کارهاى نیک، شخص را از مبتلى شدن بذلّتها و خواریها حفظ می‌کند (نیکوکاران در دنیا و آخرت سر فراز بوده و به ذلّت و بدبختى دچار نمى‏‌شود).[۳۶]

۵-    قرض دادن

در کتاب گزیده­‌ی کافی جلد ۳ آمده است، این آیه از سوره نساء تلاوت شد که میگوید: «از نشست این مردم خیر و برکتى حاصل نمیشود، مگر آن گاه که شخصى زبان بگشاید و به صدقه یا احسان‏ یا اصلاح میان مردمان فرمان دهد» و ابوعبدالله صادق (ع) گفت: احسان‏، یعنى قرض دادن به مردم که زندگى خود را اصلاح کنند و سپس قرض خود را بپردازند. امام صادق (ع) در باب برکات قرض دادن می‌فرماید: هر کس به خاطر رضاى خدا به مؤمنان قرض دهد، خداوند تبارک و تعالى قرض او را در شمار صدقه محسوب مى‏دارد و تا موقعى که قرض خود را دریافت نکرده، از برکات صدقه و آثار آن بهره‌‏مند خواهد بود.[۳۷]

۶-     سیر کردن گرسنگان

در تحف العقول آمده است: روشن است که سیر کردن گرسنگان از بهترین و با فضیلت‏‌ترین موارد «احسان‏» است.[۳۸] 

۷-     برآوردن نیاز دیگران

امام صادق علیه السّلام فرمود: در نیکى رساندن به برادران خود با یک­دیگر مسابقه گذارید و اهل نیکى باشید: زیرا بهشت را دری است بنام «نیکى و احسان‏» که جز کسى که در زندگى دنیا نیکى کرده، داخل آن نشود، همانا بنده در راه برآوردن حاجت برادر مؤمن خود گام بردارد و خداى عز و جل دو فرشته بر او گمارد، یکى در طرف راست و دیگرى در جانب چپ او که برایش از پروردگار آمرزش خواهند و براى روا شدن حاجت او دعا کنند. سپس فرمود: به خدا که چون مؤمن به حاجتش رسد، پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله از خود او مسرورتر است.[۳۹]

۸-    برآوردن خواسته‌ها

یکی از روشن‌ترین مصادیق احسان این است که در مقابل درخواست دیگران بی‌تفاوت نباشیم و در حد وسع، به برآوردن آن تلاش کنیم. میسّر از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: در روز قیامت، کسى که به آتش محکوم شده و فرشته او را به طرف دوزخ مى‏برد، در مسیر خود به مؤمنى از شما -که در دنیا با او سابقـه‌­ی آشـنایى داشته است- بر مى‏خورد و مى‏گوید: اى فلانى! به داد من برس که من در دنیا در حق تو نیکى و احسان‏ کردم و هر خواسته‌‏اى که از من داشتى، برآوردم، آیا امروز پاداش مرا خواهى داد؟ پس آن مؤمن به فرشته مأمور وى مى‏گوید: او را آزاد کن! و خداوند که سخن آن مؤمن را مى‏شنود به فرشته فرمان دهد که دستور او را اطاعت کن، و فرشته او را رها مى‏کند.[۴۰] مشخص است، برآوردن خواسته‌ها به عنوان احسان در حق دیگری به حساب آمده است.

۹-     ادب

در کتاب گزیده‌­ی کافی نقل شده است که: از ابو­عبد­اللَّه­‌ صادق (ع) پرسیدم: کلام خداوند عز و جل که مى‏گوید: «و باید که با پدر و مادر احسان‏ کنید»، این احسان‏ به چه معنى است؟ ابو­عبد­اللَّه گفت: یعنى در معاشرت با آنان حق ادب را بجا آورید و در رفع نیازمندی‌های آنان بکوشید -پیش از آن که دست طلب به سوى شما دراز کنند و گر چه خود دولتمند باشند.[۴۱] در اینجا صریحاً، حضرت یکی از مصادیق احسان به پدر مادر  را رعایت ادب می‌دانند.

۱۰-  احترام

در جلد هفتم بحارالانوار، در بخش امامت، تفسیر فرات، آمده است: ابوحنیفه گفت من و ابو عبیده حذاء خدمت حضرت امام باقر علیه السّلام رفتیم، ایشان کنیزى را صدا زد تا بالش بیاورد، عرض کردم، همین طور می­نشینم فرمود: یا ابا عبیده این احترام‏ و اکرام است، آن را رد نکن، چون احسان‏ را کسی رد نمی‌کند مگر الاغ.[۴۲] در اینجا حضرت امام­ باقر (ع) احترام و اکرام را نوعی احسان تلقی می‌کنند و آن را از مصادیق احسان به حساب می‌آورند.

۱۱-  حفظ آبرو

در کتاب الصحیفه العلویه و التحفه المرتضویه که مشتمل بر ۱۵۶ دعای امیرالمؤمنین علی (ع) است، در فرازی از دعای آن آمده است: خدایا گناهانى را در این دنیا بر من پوشاندى و براى کسى آن‌ها را آشکار نساختى و من نیازم بپوشاندن آن گناهان در روز قیامت بیشتر از دنیا است؛ و تو به راستی، در دنیا این احسان‏ را در حق من فرمودى که براى مردم مسلمان، آن‌ها را آشکار نساختى، پس (اى خداى من) در روز قیامت نیز در حضور جهانیان (با آشکار ساختن آن‌ها) رسوایم نفرما.[۴۳] بر اساس این بخش از دعا، حفظ آبرو از جانب پروردگار، احسان به خلق است. این لطفی از جانب خداوند است که از مصادیق احسان به حساب می‌آید.     

۱۲-  راهنمایی

در دعای بیستم از دعاهای صحیفه سجادیه آمده است: بار خدایا اگر اندوهگین گردم ساز و سامانم تویی (به تو رو آورم) و اگر (از هر جا) نومید شوم امیدگاهم تویی و اگر غم‌های سخت به من رو آورد فریادرسی‌ام به تو است و نزد تو است جبران هر چه از دست رفته و صلاح و سازگارى آن­چه تباه گشته؛ و تغییر در آنچه زشت دانسته‌‏اى، پس پیش از گرفتارى، تندرستى و پیش از درخواست، توانگرى و پیش از گمراهى، راهنمایی‏ را به من احسان‏ فرما؛ و عیبجوئى بندگان را از من دور نما و آسودگى (از عذاب و گرفتارى) روز بازگشت را به من ببخش و نیکى راهنمائى کردن را به من عطا فرما.[۴۴]

۱۳-  اصلاح

در کتاب اصول کافی، در تفسیر آیه‌­ی ۲۲۴ سوره‌­ی بقره به دو وجه پرداخته شده است که بنا بر وجه دوم، معنى آیه این است که خدا را مانع کارهاى خیرى که بر آن‌ها سوگند یاد کرده‌‏اید مسازید، یعنى اگر سوگند یاد کرده‌‏اید که مثلاً احسان‏ نکنید و میان مردم اصلاح ننمایید، به این سـوگند وفادار نباشید و هـر گاه مورد احسان‏ و اصلاحى پیش آمد انجام دهید و کفاره­‌ی سوگند را بدهید؛ و تفسیر امام علیه السّلام مناسب این معنى است، ولى بنا بر وجه اول، معنى آیه این است که: خدا را معرض سوگندهاى خود مسازید، یعنى همواره به خدا سوگند نخورید تا نیکوکار و با تقوى و مصلح میان مردم باشید.[۴۵] چنانچه در تفسیر آیه مشخص است میان اصلاح و احسان معنای مشترکی وجود دارد و آن هم نیکی به دیگران بدون چشم‌­داشت است.

۱۴-  گفتن قبل از پرسیدن

در گفت و گویی که بین موسی بن جعفر (ع) و نصرانی صورت گرفت، نصرانى گفت: اسم مادر من به لغت سریانى و عربى چیست؟ حضرت فرمود: اسم مادر تو به لغت سریانى عنقالیه است و اسم مادر پدرت عنقوره بوده است. اسم مادرت به لغت [= زبان] عربى هومیه است و نام پدرت عبد­المسیح است و به لغت عربى عبد­اللَّه مى‏شود، زیرا مسیح را عبدى نیست، عرض کرد: راست گفتى و احسان‏ کردى (که آنچه را هم نپرسیدم جواب گفتى).[۴۶] چنانچه از مفاد عبارات فوق بر می‌آید، اگر برای فهم و شناخت بیشتر مخاطب چیزی گفته شود، از مصادیق احسان به حساب می‌آید.

۱۵-  تعلیم و تربیت

چنانچه در علل الشرائع باب ۱۴۲ درباره وجوب حج و طواف نمودن بیت و انجام مناسک آمده است، بارى جناب آدم علیه السّلام به فرمان جبرئیل قربانى نمود، پس حضرت حق عزّ و جل‏ قربانى را از او پذیرفت، به این نحو که آتشى از آسمان فرستاد و آتش قربانى آدم را گرفت، جبرئیل عرضه داشت خداوند تبارک و تعالى به تو احسان‏ نمود زیرا مناسکى که به واسطه آن‌ها توبه‌‏ات مقبول واقع شد را به تو تعلیم کرد و قربانى تو را نیز پذیرفت، پس در قبال آن تواضع نما و سر خود را بتراش.[۴۷]

همچنین در جلد سوم کتاب من لا یحضره الفقیه اسماعیل بن فضل، از ثابت بن دینار، از سیّد العابدین علىّ بن حسین بن علىّ بن ابی‌طالب علیهم السّلام روایت کرده است که فرمود:

و امّا حق کسى که در کشور علم و معرفت رعیت تو است، پس این است که بدانى که خداى عزّ و جلّ تو را در آن علم که به تو بخشیده، و گنجینه‌‏هایى که از جانب خود بر تو گشوده، قیّم و سرپرست ایشان ساخته است، پس اگر در تعلیم مردم شرط احسان‏ را بجا آوردى، و ایشان را در مسیر حق سوق دادى، و از تعلیمشان خسته و دل‌تنگ نشدى، خدا فضل خود را بر تو مى‌‏افزاید، و اگر علم خود را از مردم دریغ کردى، یا چون از تو طلب علم کردند ایشان را در مسیر حق سوق ندادى، بر خداى عزّ و جلّ سزاوار است که علم و هیبت و جمال آن را از تو سلب کند و منزلتى را که در دها دارى فرو کاهد.[۴۸] آنچه از سخن امام (ع) بر می‌آید، تعلیم و تربیت مشتاقانه و در مسیر درست نوعی احسان است و می‌تواند در شمار مصادیق احسان قرار گیرد. 

۱۶-  نصیحت کردن

در باب نصیحت کردن از امام علی (ع) نقل است: هر که پند گوید تو را احسان‏ کند به سوی تو.[۴۹] در نقل دیگری از امام علی (ع) آمده است: نصیحت­‌کننده­‌ی تو مشفق است بر تو، احسان‏­‌کننده است به سوی تو، نظر­کننده است در عاقبت‌های تو، بازیـاف‌ت­کننده است تقـصیرات تـو را، پس در فرمان‌برداری او، راه یافتن تو است به راه راست و در مخالفت او، فساد و تباهى توست.[۵۰]‏ نصیحت کردن نوعی مهربانی و شفقت است و شفقت هم نوعی احسان. لذا نصیحت را می‌توان از مصادیق آشکار احسان به شمار آورد.

۱۷-  خوش‌رویی

گشاده‌رویی و خوش‌رویی از انواع نیکوکاری و احسان در حق دیگران به حساب می‌آید. چنانچه امام علی (ع) می‌فرمایند: گشاده‌رویی احسان‏ کردن به نیکویی است بى‏‌خرجى.[۵۱]

همچنین در کتاب شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و درر الکلم، از امام علی (ع) نقل است: شکفته‌­رویی تو اوّل احسان‏ توست و وعده کردن تو اوّل عطاى توست، یعنى هرگاه خواهى به کسی نیکى کنى و بخشش نمایی، نخست شکفته‌­رویی کن که آن اوّل احسانى است که به او بکنى.[۵۲]

۱۸-   ایثار

از نیکوترین احسـان‏ ایثـار است، یعنى برگزیدن کسى بر خود و دادن چیزى به او با وجود حاجت خود به آن.[۵۳]

همچنین امیرالمؤمنین می‌فرمایند: نیکوترین احسان‏، ایثار (دیگران را بر خود مقدّم داشتن) است.[۵۴] در این دو حدیث زیبا، به صراحت، ایثار را از مؤلفه‌های احسان دانسته‌اند و مقدم داشتن دیگران بر خود از وجوه اعلای نیکی در حق دیگران به شمار آمده است.

۱۹ –  مهربانی

امیرالمؤمنین در باب مهربانی و عطوفت می‌فرمایند: بزرگ‌ترین صله و احسان‏ نرمى و مهربانى است.‏[۵۵]

سید­ابن­‌طاووس در کتاب کشف المحجه لثمره المهجه، در مقام مخاطبه با حضرت صاحب الزمان (عج) ذکر می‌کند: تو اى سید ما اولى و احقى به اینکه ما را مشمول رحمت و حلم و کرم خود قرار دهى از حضرت یوسف که برادران خود را مشمول عطوفت و مهربانى و احسان‏ خود قرار داد.[۵۶] در اینجا احسان مترادف با عطوفت و مهربانی در نظر گرفته شده است.

همان طور که پیش‌تر ذکر شد، با جستجو در منابع شیعی ادبیات غنی و زیبایی در زمینه­‌ی احسان و فرهنگ احسان محور به دست آمد که در ادامه این یافته‌ها در قالب جدول نمایش داده می‌شود. با جستجوی این واژه، بیش از ۴۰۰۰ فراز از روایات و ادعیه با موضوع احسان احصا شد که ماحصل آن، کشف نزدیک به ۱۹ کد مرتبط با واژه­‌ی احسان در قالب ۹ تم  است که در جدول شماره ۱ نمایش داده شده است.

rahbar1

مدل نهایی که در اینجا ارائه می‌شود، مدعی است که چنانچه ارزش‌های اخلاقی فوق در سازمان جمع شوند، فرهنگ سازمانی احسان محور را پدید می‌آورد که بهترین نوع فرهنگ سازمانی در سازمان‌های دولتی و حتی سازمان‌های خصوصی است. بر اساس فرهنگ سازمانی فوق، جو سازمانی موجود در سازمان‌ها، از فرهنگ تقابل و رویارویی به فرهنگ مبتنی بر احسان و دیگر­خواهی تغییر می‌کند.

مدل فرهنگ سازمانی احسان محور

تلقــی از انـسـان، پایـه‌ای محکم برای نظریه‌پردازی در مکاتب مختلف مدیریت به حساب می‌آید. مکتب کلاسیک، با شناخت تلقی خود از انسان (انسان اقتصادی) بود که توانست ارزش‌هایی مانند ثروت و قدرت را گسترش دهد. پیش‌فرض مکتب مدرنیسم (نوگرایی) به انسان، اکولوژیک بودن آن است. از این روست که در آن به ارتباط با محیط و کنترل بیرونی سازمان اهمیت زیادی داده شده است. مکتب نمادین-تفسیری نگاهی نمادین به انسان دارد و ارزش اصلی در آن تفسیر و معنای پدیده‌هاست. نهایتاً، انسان زیباشناس پیش‌فرض اسـاسی مکتب پست­‌مدرنیسـم قرار می‌گیرد که به تبع آن ارزش‌هایی مانند خلاقیت، آزادی و مسئولیت، ارزش‌های پایه‌ای این نگاه قرار می‌گیرند. آنچه در اینجا دارای اهمیت است، پیش‌فرض‌ها و ارزش‌های اساسی برای ارائه­‌ی مدل فرهنگ سازمانی ایمان محور است که برگرفته از معارف اصیل اسلامی‌است و بر مبنای آن، انسان مفروض در این مدل، انسان متعالی است. بدین معنا که انسان دارای بعدی ماورایی است که می‌تواند بر زندگی اجتماعی او اثر بگذارد. چنانچه انسان متعالی شد، ارزش احسان نمودار می‌شود. آن چنان که از احادیث و روایات بر می‌آید و چنانچه پیش‌تر ذکر شد، احسان در ۲ معنی به کار رفته است. احسان به معنی عام آن به هر نوع عمل نیکی یا آموختن علم نیکی اطلاق می‌شود، خواه اینکه در ارتباط با خدا باشد و دیگران در آن دخیل نباشند. احسان به معنای خاص آن به انجام کار خیر در ارتباط با دیگران معنا پیدا می‌کند. در این مدل، تنها معنای خاص احسان مورد توجه قرار گرفته است، زیرا نگاه عام دارای گستره­‌ی بسیار زیاد و کلیه اعمال نیک از دیدگاه اسلام را می‌پوشاند. به منظور پرهیز از خاص نمودن مخاطب و عاری از ارزش نمودن مدل، نگاه خاص، مبنای ارائه­‌ی مدل فرهنگ سازمانی احسان محور قرار گرفته است.

مفاهیم احصاءشده در بخش اول این پژوهش، مبنایی برای ارائه­‌ی الگوهای رفتاری متناسب با ارزش اساسی احسان شده است. ساخت الگوهای رفتاری ارائه‌شده به شکلی است که تفاوت‌های فرهنگی جوامع و سازمان‌های مختلف، اثر جدی بر آن ندارد. به بیان دیگر، ارزش‌های دیگرخواهانه مذکـور، در گـذار از فـرهنـگ‌های مختلف دست‌خوش اثرات معنادار نمی‌شود.

مدل ارائه‌شده در باب فرهنگ سازمانی احسان محور در شکل شماره ۱ نمایش داده شده است:

rahbar2

نتیجه‌گیری

مفهوم احسان برای آنکه بتواند به بهترین وجه در سازمان‌ها اجرا شود، ابتدا باید ادبیات غنی و ریشه‌داری در ارتباط با آن به وجود آید. این مقاله، گامی‌مقدماتی است تا از طریق آن بتوان به تأکید اسلام مبنی بر اجرای این رکن اساسی در مراودات اجتماعی، جامه‌­ی عمل بخشید. پرداختن عمیق به مفهوم حسن و انواع مشتقات آن در شأن علما و متخصصان دینی و رشته‌های مربوطه است.  اما در اینجا، پژوهشگر سعی کرده است، در حد استطاعت، واژه­‌ی احسان را در منابع شیعی در دسترس مورد بررسی قرار دهد. 

واژه­‌ی احسان در مطالعات صورت­‌گرفته در ۹ معنای کلی و در ۲۱ مصداق به کار رفته است. آنچه در همه­‌ی موارد فوق مشترک است، حالتی است که در آن، فرد برای رساندن منفعت به دیگران یا دفع ضرر از آن‌ها عملی را انجام می‌دهد. آنچه می‌توانست مفاهیم فوق را در سازمان قابل‌فهم کند، ارائه مدلی بود که بر مبنای آن بتوان فرهنگ سازمانی را متحول ساخت و از آن طریق، سایر اجزای سازمانی را متحول نمود. بدین منظور، با توجه به لایه‌های فرهنگی شاین و مطالعات انجام‌گرفته در ادبیات شیعه، مدلی ارائه شد که بتواند فرهنگ سازمانی احسان­‌محور را نهادینه کند.

مدیران سازمان‌های کشور اعم از خصوصی و دولتی می‌توانند با به‌کارگیری مدل فوق و اهتمام به مؤلفه‌های احصاءشده برای احسان، فرهنگ سازمانی خود را متحول ساخته و از این راه، اهداف فردی را با اهداف سازمانی همسو نمایند. تثبیت فرهنگ دیگرخواهی در سازمان، به طور مستقیم و یا غیرمستقیم، حلّال بسیاری از مشکلات فرهنگی و غیرفرهنگی سازمانی است.

محققان عزیز می‌توانند واژه‌های مترادف با احسان و یا مشتقات دیگر ریشه «حسن» را از طریق روش‌های کیفی و اکتشافی بررسی کرده، نظامی‌از معانی مرتبط با واژه احسان را در ادبیات مدیریت تولید کنند. همچنین با بسط مفهوم احسان در سازمان و در حوزه‌هایی غیر از فرهنگ سازمانی، دریچه‌های بسیاری را به سمت بومی­‌کردن علوم انسانی بگشایند. شاید به جرئت بتوان گفت که با تلاش پژوهشگران عزیز، ایجاد فرهنگ احسان محور، تمامی‌ابعاد سازمانی را متحول می‌سازد و حتی مأموریت و ساختار سازمان را مورد تحول جدی قرار دهد.

 منابع

 ۱-          ابن‌بابویه، محمد بن على. (۱۳۸۱). پاداش نیکی‌ها و کیفر گناهان/ ترجمه ثواب الأعمال‏‏. ترجمه محمدعلی مجاهدى ‏. چاپ اول. قم، انتشارات سرور‏.

۲-          ابن‌بابویه، محمد بن على‏. (۱۳۷۷). معانی الأخبار. ترجمه عبدالعلی محمدى شاهرودى.‏چاپ دوم. تهران، انتشارات دار الکتب الإسلامیه ‏.

۳-          ابن‌بابویه، محمد بن على‏. (۱۳۸۰). علل الشرایع. ترجمه محمدجواد ذهنی تهرانی. چاپ اول. قم، انتشارات مؤمنین.

۴-          ابن‌بابویه، محمد بن على‏. (۱۳۶۷). من لا یحضره الفقیه. ترجمه علی‌اکبر غفاری و دیگران. چاپ اول. تهران، نشر صدوق.

۵-          ابن طاووس، على بن موسى. (۱۳۷۲). برنامه سعادت (ترجمه کشف المحجه لثمره المهجه). ترجمه محمدباقر شهیدى گلپایگانى. چاپ اول. تهران، انتشارات مرتضوی.

۶-          الوانی، سید مهدی. (۱۳۷۸). مدیریت عمومی. تهران: نشر نی.

۷-          آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین. (۱۳۶۶). شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و درر الکلم. ترجمه غلامرضا خسروی حسینی. چاپ چهارم. تهران، انتشارات دانشگاه تهران.

۸-         تجری، علی‌اصغر. (۱۳۸۸). مفهوم «احسان» و «محسنین» در قرآن کریم. مجله معارف، شماره ۴۸، ص ۲۰٫

۹-          حکیمى، محمدرضا. حکیمى، محمد. حکیمى، على…(۱۳۸۰). الحیاه. ترجمه احمد آرام‏. چاپ چهارم. تهران، نشر فرهنگ اسلامى‏.

۱۰-      دانایی‌فرد، حسن، رهبر کلیشمی، احسان. (۱۳۸۹). راهکارهای تحول فرهنگی در سازمان‌های ایمان محور: مورد مطالعه بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و علوم پزشکی. فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، سال هفتم، شماره ۲۳، ۱۹۱-۲۱۵٫

۱۱-      رابینز، استیفن. (۱۳۷۴). مدیریت رفتار سازمانی، جلد سوم، ترجمه علی پارسائیان و سیدمحمد اعرابی انتشارات موسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی.

۱۲-      راغب اصفهانى، حسین بن محمد‏. (۱۳۷۴). ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن. ترجمه غلامرضا خسروی حسینی. چاپ دوم. تهران، انتشارات مرتضوی.

۱۳-      رضائیان، علی (۱۳۸۵). مبانی سازمان و مدیریت. تهران: سمت.

۱۴-      رعنایی کردشولی، حبیب‌الله. (۱۳۸۶). مدیریت فرهنگ سازمانی: طراحی مدلی بر مبنای چارچوب ارزش‌های رقابتی. فصلنامه علوم مدیریت ایران، سال دوم، شماره ۶، ص ۶۹-۹۴٫

۱۵-      زارعی متین، حسن. (۱۳۷۸). تبیین الگوی فرهنگ سازمانی مبتنی بر ارزش‌های اسلامی در محیط کار و اثر آن بر رضایت تیمی. فرهنگ مدیریت، سال اول، شماره اول، ص ۱۱۹_۱۳۸٫

۱۶-      سماهیجى، عبدالله بن صالح. (۱۳۶۳). صحیفه علویه‏. ترجمه‌هاشم رسولی. ‏  چاپ سوم. تهران، انتشارات اسلامی.

۱۷-      شاه‌آبادی، محمدمهدی. (۱۳۸۸). شناسایی قابلیت‌های لازم برای رهبری در سازمان‌های ایمان محور مورد بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران. پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشکده مدیریت دانشگاه تهران.

۱۸-      شریف الرضى، محمد بن حسین. (۱۳۷۹). ترجمه و شرح نهج البلاغه (فیض الإسلام). ‏چاپ پنجم. تهران، انتشارات مؤسسه چاپ و نشر تألیفات فیض الإسلام‏ ‏.

۱۹-      شریف‌زاده، فتاح. کاظمی، مهدی (۱۳۷۷). مدیریت و  فرهنگ سازمانی. نشرقومس.

۲۰-      فیض الاسلام اصفهانى، علی‌نقی. (۱۳۷۶). ترجمه و شرح صحیفه کامله سجادیه، چاپ دوم. تهران، نشر فقیه.

۲۱-      کریتنر، رابرت. کینیکی، آنجلو. (۱۳۸۶). مدیریت رفتار سازمانی. ترجمه علی‌اکبر فرهنگی و حسین صفرزاده. چاپ دوم. تهران: انتشارات پیام پویا.

۲۲-      کلینى، محمد بن یعقوب. (۱۳۸۰). اصول کافی. ترجمه محمدباقر کمره ای‏. چاپ سوم. تهران، انتشارات اسوه‏.

۲۳-      کلینى، محمد بن یعقوب. (۱۳۶۴). الروضه من الکافی. ترجمه‌هاشم ‏رسولى محلاتى‏. چاپ اول. تهران، انتشارات علمیه اسلامیه‏.

۲۴-      کلینى، محمد بن یعقوب،. (۱۳۶۳). گزیده کافى‏. ترجمه محمدباقر بهبودى‏. چاپ اول. تهران، مرکز انتشارات علمى و فرهنگى‏.

۲۵-      مری جو هچ. (۱۳۸۵). تئوری‌های سازمان: مدرن، نمادین، تفسیری و پست‌مدرن. ج ۲٫ ترجمه حسن دانایی‌فرد. چاپ اول. تهران. انتشارات افکار.

۲۶-      مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی. (۱۳۶۳). بخش امامت (ترجمه جلد هفتم بحار الأنوار) ‏. ترجمه موسى خسروى. ‏ ‏. چاپ دوم. تهران، انتشارات اسلامیه.

۲۷٫       Bates, R. (2004). A critical analysis of evaluation practice: the Kirkpatrick model and the principle of beneficence. Evaluation and Program Planning, 27, 341–۳۴۷٫

۲۸٫       Beauchamp, T. L. & Childress, J. F. (1983). Principles of biomedical ethics (2nd Ed). New York: Oxford University Press.

۲۹٫       Brown, R. D. & Krager, L. (1985). Ethical issues in graduate education. Journal of Higher Education, 56(4), 403–۴۱۸٫

۳۰٫       Cooke, R. A. & Szumal, J. L. (2000). “Using the organizational culture inventory To Understand The Operating Cultures of Organizations”. In Ashkanasy, N. M. Wilderom, C. P. M, & Peterson, M. F. (Eds.), Handbook of Organizational culture and Climate. Thousand Oaks, CA: Sage.

۳۱٫       Deal T.E, Kennedy, A.A (1982). Corporate cultures. Reading, MA: Addison-Wesley.

۳۲٫       Geertz, C. (1973). Thick Description: Toward an Interpretive Theory of Culture. In The Interpretation of Cultures: Selected Essays. pp 3–۳۰٫ New York: Basic Books.

۳۳٫       Kitchner, K. S. (1984). Intuition, critical evaluation and ethical principles: the foundation for ethical decisions in counseling psychology. The Counseling Psychologist, 12(3), 43–۵۶.

۳۴٫       Lundberg, Craig C. (1985). On The Feasibility Of Cultural Interventions In Organizations. In P. J. Frost, L. F. Moore, M. R. Louis, C. Lundberg & J. Martin (Eds). Organizational Culture.169-186.

۳۵٫       Newman, D. L. & Brown, R. D. (1996). Applied ethics in program evaluation. Thousand Oaks, CA: Sage.

۳۶٫       Ouchi, W. & Willkins, A. (1985). Organizational Culture, Annual Review of Anthropology, Vol. 11, 457-83

۳۷٫       Robbins, S, P. (1991). Management. 3rd, New York: Prentic-Hall.

۳۸٫       Schein E.H. (1985). Organizational Culture and Leadership. San Francisco: Jossey-Bass.

۳۹٫       Trice, Harrison, and Beyer, Janice (1993). The culture of work organizations. Englewood Cliffs. NJ: Practice Hall.

۴۰٫       Upcraft, M. P. & Poole, T. G. (1991). Ethical issues and administration politics. In P. L. Moore (Ed.), new directions for student services, managing the political dimension of student affairs (pp. 75–۹۲). San Francisco: Jossey-Bass, No. 55. 

ارجاعات داخل متن

[۱] . رضائیان: ۱۳۸۵، ص ۳۵

[۲] . الوانی: ۱۳۷۳، ۲۱

[۳] . دانایی فرد و رهبر: ۱۳۸۹

[۴]. البته در یک فرآیند تعاملی چندسویه

[۵]. Beauchamp & Childress: 1983

[۶]. ibid

[۷]. Kitchner:1984

[۸]. Upcraft & Poole: 1991

[۹]. Brown& Krager: 1985

[۱۰]. Newman & Brown: 1996

[۱۱]. Beauchamp & Childress: 1983

[۱۲]. Bates: 2004

[۱۳] . سوره بقره: آیه­ی ۳۸

[۱۴] . سوره الرحمن: آیه­ی ۶۰

[۱۵] . سوره سجده: آیه­ی ۷

[۱۶] . سوره زمر: آیه­ی ۱۰

[۱۷] . سوره انعام: آیه­ی ۱۵۴

[۱۸] . تجری، ۱۳۸۶

[۱۹] . آقا جمال خوانساری: ۱۳۶۶ ، ج ۵، ص۴۲۶

[۲۰] . حکیمی‌و دیگران: ۱۳۸۰، ج ۵، ص۲۳۳

[۲۱] . راغب اصفهانی: ۱۳۷۴ ، ج ۲، ص۵۶۴

[۲۲]. Deal & Kennedy, 1982

[۲۳]. Geertz, 1973

[۲۴] . شریف زاده و کاظمی: ۱۳۷۷

[۲۵] . هچ: ۱۳۸۵

[۲۶]. Ouchi & Wilkins:1985

[۲۷] . رعنایی، ۱۳۸۶

[۲۸] . همان

[۲۹] . فرهنگی، ۱۳۸۶

[۳۰] . رعنایی، ۱۳۸۶

[۳۱]. Braun & Clarke: 2006, 86

[۳۲] . اصول الکافی:  کمره‏اى: ج۲،  ۶۷۳

[۳۳] . ابن بابویه: ۱۳۷۷ ، ج۲،  ۱۲۶

[۳۴] . ابن طاووس: ۱۳۷۲، ص ۲۸۷

[۳۵] . أصول الکافی: کمره ای ، ج۴، ص ۴۵۵

[۳۶] . نهج البلاغه، فیض الاسلام ، ج۲،  ص ۳۴۰

[۳۷] . کلینی: ۱۳۶۳، ج۳، ص ۱۰۳

[۳۸] . حکیمی‌و دیگران: ۱۳۸۰، ۳۰۵

[۳۹] . أصول الکافی: کمره ای ، ج۵،   ص ۲۸۰

[۴۰] . ابن بابویه: ۱۳۸۱:ص ۴۳۷

[۴۱] . اصول کافی: بهبودی، ج۱۹۴، ص ۱

[۴۲] . بحارالانوار، ج ۳، ص ۱۱۱

[۴۳] . سماهیجی: ۱۳۶۳، ص ۱۶۲

[۴۴] . فیض الاسلام: ۱۳۷۶، ص ۱۳۸

[۴۵] . اصول کافی: کمره ای، ج ۳، ص ۲۹۹

[۴۶] . اصول کافی: کمره ای، ج ۲، ص ۳۹۲

[۴۷] . ابن بابویه: ۱۳۸۰، ۲۹۷

[۴۸] . ابن بابویه: ۱۳۶۷، ۵۶۱

[۴۹] . آقا جمال خوانساری: ۱۳۶۶ ، ج ۵، ص۱۹۰

[۵۰] . همان ، ج۶، ص۱۳۹

[۵۱] . همان ، ج۱، ص۳۸۹

[۵۲] . همان ، ج۳، ص۲۶۸

[۵۳] . همان ، ج۶، ص۳۴

[۵۴] . حکیمی‌و دیگران: ۱۳۸۰، ج۶، ص ۶۴۳

[۵۵] . آقا جمال خوانساری: ۱۳۶۶ ، ج ۶، ص۳۴

[۵۶]. ابن طاووس: ۱۳۷۲، ص ۱۹۵

درباره‌ی احسان رهبر کلیشمی

بالا