نویسنده: حسین درودیان /
سلسله نشستهای الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران، اولین تلاش جدی در تبیین مفهوم الگوی توسعه ایرانی- اسلامیدر دانشگاه تهران و حقیقتاً یکی از بهترین آنها در محافل آکادمیک کشور بود. اهمیت این نشست برای مخاطبان در فراهمسازی فرصت تضارب آرا بین تنی چند از بهترین محققان فعال در حوزۀ علوم انسانی (به ویژه دانش اقتصاد) با محوریت مفهوم پیشرفت و توسعه بود که در شکلگیری ایدههای اولیه و شناسایی فرضیهها و محورهای تحقیقاتی و مطالعاتی در خصوص مباحث مطروحه از اهمیت ویژهای برخوردار است.
تردیدی نیست که انقلاب اسلامیدر ایران منشأ تردید و تجدیدنظر در برخی گزارههای پذیرفته شده در دنیای کنونی بود. امروزه پس از فروپاشی بلوک شرق و ناکامیعملی در کنار انزوای نظری آن، اهمیت اندیشۀ برخاسته از انقلاب اسلامیدر تقابل با رویکرد غالب، پررنگتر شده است. هم اکنون به جرأت میتوان ادعا کرد که در مقابلِ رویکرد غالب و پذیرفته شدۀ کنونی که بر سطوح مختلف حکمرانی ملی و بینالمللی، محیط علمیو حیات روزمره بشر سایه افکنده، تنها تفکر رقیب که مدعی ارائۀ مدلی جدید برای حیات بشر و رویکردی بدیل در نگرش به جهان و مدیریت آن است، اندیشۀ انقلاب اسلامیدر ایران است. گفتمان انقلاب از ابتدا بسیاری از مظاهر فکری مدرنیته را به چالش کشیده و دستکم آنها را از حیث غایات و جهتگیریها مورد سؤال قرار داد. چالش و تجدیدنظرطلبی در مفاهیمینظیر دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و … که قرائت رسمی(غربی) آنها کمابیش مورد پذیرش عمومیقرار داشت، از ابتدای انقلاب آشکار و مورد بحث بود. با وجود این توجه به مفهوم توسعه و پیشرفت و بحث انتقادی در خصوص آن تا دهۀ دوم پس از پیروزی انقلاب اسلامیبه تأخیر افتاد و از آن پس مراحل متفاوتی را تا کنون پشت سر نهاد. ایدۀ اصلی در این بحث انتقادی، به مانند موارد مشابه، این بود که مفهوم وارداتی «توسعه» از ارزشها و پیشفرضهای هستیشناختی دنیای غرب و سبک فکری سکولاریستی حاکم بر نظام فکری و اجرایی آنها تهی نیست. در چنین شرایطی ضروری است که این مفهوم پرجاذبه و پذیرفته شده که تبدیل به آرمان تمامیملل و محور تمامیجهتگیریهای نظامات اجتماعی کشورهای مختلف شده است، از منظر رویکرد انقلاب اسلامیمورد پالایش و تجدید نظر و احیاناً تبدّل و جایگزینی قرار گیرد. این پالایش و تجدیدنظر هم مربوط به تنقیح مبانی فلسفی و هستیشناختی مفهوم توسعه (جنبۀ فرازمانی و فرامکانی بحث) و هم مرتبط با اقتضائات زمانی و مکانی جامعه ایران میباشد. در این بین، موضوع اول (نقد فلسفی و هستیشناختی مفهوم توسعه از منظر دین) نکتهای بدیع و کممانند در ادبیات موضوع است، چرا که مباحث مربوط به تطابق الگوی توسعه با اقتضائات بومیعلیرغم اهمیت آن، در ادبیات توسعه موضوع غریبی نیست.
اما طرح مبحث فوقالذکر در محیط آکادمیک و پیشبرد آن با چالشهایی روبهروست. یکی از مهمترین این چالشها مربوط به وجود یک تجربۀ کلاسیک از مداخلۀ دین در سطوح مختلف جامعه است که همان تجربۀ اروپای مسیحی در قرون وسطی است. از این منظر برای بسیاری از نظریهپردازان به ویژه اندیشمندان غربی، موضوع مورد بحث یک مقولۀ جمعبندی شده و غیرقابل طرح مجدد است که اساس نظام کنونی جهان بر پایۀ این جمعبندی شکل گرفته و تکامل یافته است. سختی کار از آنجا بیشتر میشود که تحولات فنی و اقتصادی مثبت غرب به لحاظ تاریخی پیایند تجدیدنظر خواهی مذهبی آنان بوده است. علیرغم اینکه بحث نقد توسعه از منظر دین، مشخصاً با رویکرد دینیِ برخاسته از انقلاب اسلامیتا حد زیادی یک مباحثۀ درونگفتمانی است، به هر حال تشریح تمایز اسلام با مسیحیت قرون وسطی میتواند در تعدیل دیدگاهها نسبت به نقد مفاهیم مدرن از منظر اسلام کمککننده باشد. چالش دیگر مربوط به روزمرهزدگی محیط علمیاست که معمولاً از طرح مباحث چالشبرانگیز و خواهان تجدید نظر در رویکردهای رایج احتراز کرده و ترجیح آن بر ادامۀ روال جاریِ تحصیل و تدریس دانش آکادمیک موجود بدون تنقیح و تجدیدنظر در اصول و مبادی و حتی درنگ و تأمل در آن است. چالش دیگر به صعوبت نظری مباحث مورد نظر و لزوم تسلط نسبی بر چند زمینۀ علمی(اقتصاد، فلسفه، علوم دینی، …) جهت اظهار نظر جامع و صائب در این حوزه بازمیگردد. به هر حال مفهوم توسعه و به تبع آن مبحث الگوی توسعۀ ایرانی- اسلامیدارای هر دو بعد نظری و عملی است که سختی تحقیق و اظهارنظر در این حوزه را دوچندان میکند.
محتوای مطالب اشاره شده در سلسله سخنرانیهای الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت از جنبههای مختلف میتواند گامیدر نقد مفهوم توسعه و شناسایی نقشۀ راه در طراحی مدل موردنظر از الگوی توسعه بود. اولین زمینهای که در این سلسله مباحث به خوبی به آن پرداخته شد، طرح مسئلۀ نقد توسعه از منظر دین و ضرورت آن بود. به نظر میرسد مباحث ارائه شده در این مجموعه تا حد زیادی به این سؤال که نقد مفهوم رایج توسعه از منظر رویکرد انقلاب اسلامیچه ضرورتی دارد، پاسخ گفته یا دستکم دریچههایی قابل توجه در این حوزه بازکرده باشد. طبقهبندی نحوۀ تعامل توسعه و دین و رابطه متقابل آنها نیز کمابیش از مباحث اشاره شده در سلسله نشستها قابل استخراج است. تلاش در جهت ارائۀ تعریفی از مفهوم الگوی توسعۀ ایرانی- اسلامییکی دیگر از نکات مورد توجه نظریهپردازان بود. از آثار جانبی این جلسات در محیط علمینیز نباید غافل شد. شرح و تعریف موضوع و اهمیت آن برای اساتید و دانشجویان و ایجاد علاقه و دغدغه برای آنان و نمایاندن مبحث توسعه از منظر دین به عنوان یک رویکرد مهم و در حال پیشرفت در فضای دانشگاهی، در خروج محیط آکادمیک از چرخۀ مألوف تحصیل و تدریس گزارههای موجود تأثیرگذار باشد. در محتوای جلسات مباحث قابل توجهی در نقد دانش مرسوم اقتصاد، نقد روششناسی اقتصادی، بررسی ابعاد علوم انسانی موجود، نسبت علم و دین یا دین و دنیا، رویکردهای رقیب در معرفتشناسی، نسبت الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت با نظریات رایج اقتصاد توسعه و مباحث مربوط به اقتصاد اسلامیقابل استفاده است. حضور صاحبنظران رشتههای مرتبط و همسایه نظیر جامعهشناسی، فلسفه، علوم دینی و علم اخلاق در کنار اقتصاددانان نیز پیامدهایی مثبت از جهت آشنایی با ابعاد مختلف مباحث و جامعنگری نسبت به مفهوم توسعه و پیشرفت در پی داشت که در نوع خود تلاشی کمسابقه در محیط علمیبه شمار میرود.
البته ظرفیت بالایی برای بهبود این جلسات و اعمال تغییراتی جهت ارتقای آن وجود دارد. به نظر میرسد افزایش تمرکز موضوعی و تقریب مضمونی مباحث، به قابلیت مقایسۀ دیدگاه نظریهپردازان کمک بیشتری کند. تفاوت گرایشهای تحقیقاتی نظریهپردازان این جلسات در کنار مزایای آن، میتواند تا حدی موجب پراکندگی موضوعی و سخت شدن تقریب این دیدگاهها به یکدیگر گردد. احتمالاً حضور نمایندگانی از رویکردهای انتقادی و حتی رادیکالترین منتقدین دیدگاه مورد پذیرش عموم سخنرانان سلسله نشستهای برگزار شده، میتواند عیار این دیدگاههای انتقادی را در معرض سنجش صاحبنظران و علاقهمندان قرار داده و بر غنای مباحث بیفزاید.