برگزیده‌ها
خانه » گزارش، تحلیل، نقد » توسعه، مشارکت و گفتمان

توسعه، مشارکت و گفتمان

سید سعید موسوی ثمرین/

مشارکت، همواره، از ارکان توسعه بوده است. تئوری‌های متأخر توسعه به انحای مختلف تلاش کرده‌اند، جایگاه مشارکت را در روند توسعه‌ی کشورهای غربی بازنمایی کنند. با اثبات نقش بی‌بدیل مشارکت در فرآیند توسعه‌یافتگیِ کشورهای غربی، این برنهاد مفهومی‌به مثابه مؤلفه‌ی ممتاز استراتژی‌های توسعه تبیین شد. بدین ترتیب از جعبه‌ی ‌سیاه مسئله‌ی توسعه‌نیافتگی رمزگشایی شده است:

«توسعه عبارت است از تمهید سازوکارهایی که موانع همسازی و یکنواییِ توان‌های انسانی را از میانه‌ی راه برمی‌دارد.»

با این حال، این برنهاد مفهومی‌جز از رهگذر رویکرد مدرنیزاسیون و دنباله‌های آن در کشورهای در حال توسعه نگریسته نشد. تقلیل‌گراییِ نظام‌مند که در بطن رویکرد مدرنیزاسیون نهفته شده بود، دست‌اندرکاران توسعه را در کشورهای در حال توسعه به این سمت‌وسو رهنمون ساخت که مشارکت نه امری انسانی که ماهیتی مکانیستی دارد. انبوهی از شیوه‌های مکانیکی برای افزایش مشارکت اجتماعی به سمت جهان در حال توسعه سرازیر شد؛ شیوه‌هایی که به دست‌کاری‌هایی عظیم در نهادهای اجتماعی و فرهنگی کشورهای هدف مبادرت ورزیدند. نتیجه این بود: گرچه شیارها و بسترهای افزایش مشارکت اجتماعی به شیوه‌ی کشورهای غربی در این کشورها نهادینه شده بود، به هیچ‌وجه دستاوردها مطابق انتظار نبود. گویی واژه‌ی مشارکت، از فرط تکرار و در اثر اتخاذ شیوه‌های مکانیکی، در کشورهای در حال توسعه از معنا تهی شده بود. رویکرد پساتوسعه[۱] به خوبی این امر را نشان داد که مفهوم مشارکت نیز به همراه سایر ارکان گفتمان توسعه‌ی متعارف، در کشورهای در حال توسعه ماهیتی به‌شدت طبقاتی و غیرعادلانه داشته است.

از این منظر جایگاه مشارکت در توسعه هیچ‌گاه به نحو اساسی از سوی نخبگان کشورهای در حال توسعه مدنظر قرار نگرفته است. مشارکت در اسناد بالادستی توسعه در این کشورها به عنوان مؤلفه‌ای تزئینی در نظر گرفته شده است که حداکثر در شکل‌دهی به ساختارها و نهادهایی وارداتی مثل شوراهای صنفی، سندیکاها و سازمان‌های مردم‌نهاد متجلی می‌شود. به عبارت دیگر بار و بنیاد اصلی سیاست‌گذاری‌های توسعه‌ای در این کشورها همچنان بر دوش منابع مالی و بسیج آنها به سمت صنایع و بخش‌های مختلف اقتصادی است.  

به‌رغم تأکید بر مشارکت در مقدمه‌ی برنامه‌های توسعه در کشورهای در حال توسعه، هیچ سازوکار معینی برای افزایش مشارکت‌های اجتماعی در راستای توسعه‌یافتگی اتخاذ نمی‌شود. در حال حاضر در بیان مسئولین امر توسعه در کشورمان، مدام، از سپردن کار مردم به مردم سخن به میان می‌آید، در حالی‌که، سئوال مردم این است که چه بستری برای مشارکت مردم در توسعه‌ی کشور مهیا شده است؟ چه شیارها و چه ریل‌هایی در راستای تجمیع توان انسان‌ها در جامعه‌ی ایرانی بنا شده است؟

هرناندو دوسوتو پژوهشگر برجسته‌ی حوزه‌ی توسعه در ضمن تحقیقات میدانی و تجربی خود در کشورهای آمریکای جنوبی این نکته را دریافت که منابع مالی در میان طبقه‌های فقیرنشین در این کشورها نه تنها کم نیست که می‌تواند موجبات برکات زیادی را فراهم آورد. بنابراین مسئله‌ی پژوهش وی چنین سامان یافته بود که چرا در عین اینکه منابع مالیِ این اقشار از مردم به قدر کافی وجود دارد، برای ارتقای سطح زندگی کارساز نمی‌افتد. از منظر وی استراتژی‌های «از بالا به پایین» حاکمیت توسعه‌گرا در جذب و تجمیع این توان‌های مالی در این کشورها ناکارآمد بود. اقشار مستضعف در این کشورها در عین عدم اشتغال به تحصیلات عالی و دانشگاهی، به‌خوبی، از ماهیت مرکزگرا و ضدحاشیه‌ایِ استراتژی‌های حاکمیتی در جذب منابع از طریق بانک‌های دولتی و خصوصی آگاه بودند. دوسوتو آشکارا بر لزوم ظهور روش‌های نوپدید «از پایین به بالا» در جذب و تجمیع منابع مالی و مشارکت اقشار فقیر تأکید می‌کرد.[۲]

دوسوتو گرچه نسبت به ماهیت برونزا و مرکزگرای استراتژی‌های حاکمیتی آگاه شده بود، هنوز به نحو معناداری بر روی منابع مالی به مثابه مهم‌ترین مؤلفه‌ی اثرگذار بر روند توسعه تأکید می‌کرد. از این جهت به نظر می‌رسد امکان گذار از دوسوتو نیز ممکن باشد، چه اینکه تمرکز وی بر روی منابع مالی به عنوان اصلی‌ترین نماد مشارکت مردمی، هنوز، مبتنی بر جان‌مایه‌ای مکانیستی و مدرنیستی است. توسعه به‌درستی همان فرآیند تجمیع مشارکت‌های مردمی‌است، اما، مشارکت اعم از دخیل کردن سرمایه‌های مادی اجزای جامعه است. مشارکت، از قضا، بیش از آن‌که در تجمیع سرمایه‌های جزء نهفته و مکتوم باشد، برنهاد و هم‌نهادی انسانی است. هرآیینه اگر انسان‌ها بر مبنای ذهنیتی خاص از امر خوب و تلاش برای بسترسازی برای تحقق آن مجتمَع شوند، هیچ چیز کم‌اهمیت‌تر از منابع مادی نخواهد بود. از این منظر شرط لازم و کافی برای توسعه‌یافتگی، نه سرمایه‌ی مادی که اجتماع انسان‌ها در کنار هم و در حول یک ذهنیت خاص از امر خوب و تلاش برای تحقق آن است. هرچه تلقی‌شان از امر خوب، متعالی‌تر باشد و هرچه اجتماع‌شان از یک فرد به دو فرد و تا آخر متشکل‌تر باشد، مشارکت در سطح بالاتری شکل می‌یابد و توسعه‌یافتگی به نحو اساسی‌تری متجلی می‌شود.[۳] 

توسعه گفتمان می‌خواهد، خصوصاً اگر بناست توسعه‌ای متفاوت از توسعه‌ی متعارف جهانی در ذهنمان نقش بسته باشد. مهم‌ترین امر نیل به دریافتی یکتا از امر خوب است و التزام بدان در گزینش استراتژی‌ها و نهادسازی‌های توسعه. لازم نیست به سبک برنامه‌های توسعه نگران فوت فرصت‌ها باشیم، به محض و در موازات شکل‌گیری ایده‌هایمان در مورد امر خوب و مجتمع‌شدن‌مان توسعه محقق خواهد شد. چنانچه دوسوتو نشان داده بود کافی است منابع مادی معتنابهی که به صورت خُرد در خانه‌های فقیرترین اقشار ذخیره شده است، تجمیع شود تا توان نهفته در آنها برملا شود. اما در غیاب استراتژی‌های «از پایین به بالا» که مبتنی بر گفتمانی متمایز از توسعه بر مبنای توجه به حاشیه‌ها، توامندسازی و درونزایی بنا شده، این امر ممکن نیست و ممکن نخواهد شد. توسعه‌ی متعارف گفتمان خود را شکل داده و توانسته استراتژی‌های خود را اعم از اینکه برای حداکثرسازی مشارکت ترتیب داده شده باشد یا رشد صنعتی، به نحو معناداری با تلقی خود از امر خوب همنوا سازد. بدیهی است گذار از چونان غایات اخلاقی یا استراتژی‌هایی نیازمند بازسازی گفتمانی است که در عرض گفتمان متعارف توسعه شکل گکرفته است.  


[۱] Post Development

[۲] دوسوتو، هرناندودی، (۱۳۸۵)، راز سرمایه، چرا سرمایه‌داری در غرب موفق می‌شود و در جایی دیگر شکست می‌خورد؟ ترجمه‌ی دکتر فریدون تفضلی، نشر نی، تهران

[۳] از این منظر توسعه‌یافتگی کشورهای غربی در وجهی و توسعه‌نایافتگی‌شان در وجوهی دیگر از دو منشای متمایز سرچشمه می‌یابد. اگر توسعه‌یافتگی متجلی می‌شود، ناشی از هم‌افزایی و اتکال بر ذهنیتی خاص از امر خوب شکل یافته و اگر توسعه‌نایافتگی رخ داده، از نامتعالی بودن آن ذهنیت خاص از امر خوب ناشی شده است. بی‌توجهی نسبت به این دقیقه‌ی روش‌شناختی بسترساز سوء‌تفاهم‌های بسیاری شده است.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا