سومین کنفرانس بینالمللی فلسفۀ اقتصادی در ۱۵ و ۱۶ ژوئن ۲۰۱۶ (۲۶ و ۲۷ خرداد ۱۳۹۵) در شهر اِکساِن پروونس (Aix-en-Provence) واقع در۳۰ کیلومتری شمال مارسی فرانسه برگزار شد. موضوع و محور این کنفرانس، مسئلۀ «عامل اقتصادی» (Economic agent) و نحوۀ بیان و بازنمایی آن در نظریۀ اقتصاد بود. البته کنفرانس پذیرای مقالاتی مربوط به سایر موضوعات مهم در حوزۀ فلسفۀ اقتصادی نیز بود.
سالن همایشهای شهر اِکس اِن پروونس؛ محل برگزاری کنفرانس
در این کنفرانس مقالۀ محسن یزدانپناه پژوهشگر مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات مبین با عنوان «مفهوم پول اعتباری سرمایهداری و شرح سرل از واقعیات نهادی: یک ارزیابی انتقادی از اینکه چگونه حیث التفاتی موضوعیت مییابد؟» که بهعنوان مقالۀ برگزیده شناخته شده بود، در نشست تخصصی «تحول نهادی» کنفرانس ارائۀ شد. در ادامه بهاختصار به محور محتوایی کنفرانس و مقاله مورداشاره خواهیم پرداخت.
محور همایش: «عامل اقتصادی»
موضوع «عامل اقتصادی» در بررسیهای تجربی در حوزۀ اقتصاد، شکلگیری و ظهور نهادها، چگونگی سازماندهی جوامع و بسیاری مباحث مهم دیگر اقتصادی نظیر تصحیح بازارهای ناقص حائز اهمیت است. ازآنجاکه دانش اقتصاد به دنبال مدل کردن و بازنمایی (Represent) اقتصاد است، تحلیل اقتصادی برای ارائه فهمیبهتر از عالم اقتصادی به «ابزارهای بازنمایی» اتکا میکند. ازاینرو چگونگی بیان عامل اقتصادی از اهمیت شایانی برخوردار است. عامل اقتصادی را به طرق مختلف میتوان به تصویر کشید، ازجمله یک عامل بیشینهکنندۀ منافع، که در مقابل مفهوم «عامل محدود از حیث عقلایی» قرار دارد. اشکال مختلف بازنمایی عامل اقتصادی ممکن است مکمل یکدیگر بوده و امکان دارد بهصورت کامل یا نسبی ناسازگار با یکدیگر باشند. شکلهای گوناگون بازنمایی عامل اقتصادی ممکن است به معنای بیانهای متنوعی از بازارها، نهادها، و محیطهایی باشد که عامل از دل آنها پدیدار میشود (محیط کنش متقابل، محیط قدرت، …). این محیطها بدون تردید متمایز از کنشهای بازاری ساده هستند.
از یک منظر فلسفی، فروض و دلالتهای استفاده از عامل نماینده (Representative Agent)، چنانکه در چارچوب برخی مدلهای اقتصادی توسعهیافته، چیست؟ مثلاً در مدلهایی که عاملان ناهمگن و نامتجانس زیادی در کنش متقابل با هم تعریف میشوند؟ اگر چنین عاملان ناهمگنی را کنار بگذاریم و همه آنها را مشابه فرض کنیم، پس چه چیزی این دنیای پیچیده را ایجاد کرده است؟ چگونه و تا چه اندازه منشأها یا ریشهها، که مراد ما فرهنگها و تمدنهایی است که عاملان در آن نشو و نما یافتهاند، اهمیت دارد؟ آیا تنها این مغز انسان است که موضوعیت دارد؟ آیا ارزشهای اخلاقی در این خصوص دارای اهمیت هست؟ اگر پاسخ این سؤالات یا بعضی از آنها مثبت باشد، چه دلالتی بر مدلسازی عاملمحور، مدلسازی اقتصادکلانی، اقتصادسنجی، اقتصاد آزمایشی و رفتاری و بسیاری از زمینههای علمیدیگر دارد؟
این سؤالات بر اهمیت موضوع بازنمایی عامل اقتصادی و همچنین نیاز به طیفی وسیع از رویکردها برای ارائۀ پاسخ مناسب به آنها تأکید میکند. در بررسی ابزارهای بازنمایی مربوط به عامل در تحلیل اقتصادی، سطوح زیادی از موضوعات فلسفی پدیدار میگردد: مسائل هستیشناختی، معرفتشناختی، روششناختی، روانشناختی و اخلاقی. ازآنجاکه فلسفۀ اقتصاد با چنین موضوعاتی روبهروست، یک درک شفاف از پیامدهای این موضوعات بر انتخاب، عدالت، رفاه و موضوعاتی ازایندست برای ترسیم و بیانی راضیکننده از عامل اقتصادی موردنیاز است.
سخنرانان اصلی
سه نفر از متفکران مهم حوزۀ فلسفۀ اقتصادی یعنی دانیلهازمن (از دانشگاه ویسکانسین مدیسن)، کریستینا بیکری (دانشگاه پنسیلوانیا) و جان دیویس (دانشگاه آمستردام) در نشست اصلی همایش به ارائۀ چکیدهای از آخرین دستاوردهای خود در حوزۀ فلسفۀ اقتصاد پرداختند.
دانیلهازمن استاد دانشگاه ویسکانسین مدیسون در حال ارائۀ مقالهای در نقد مبحث عقلانیت اقتصادی در نظریۀ اقتصاد در سومین کنفرانس بینالمللی فلسفۀ اقتصادی
مقالۀ ارائهشده توسط محسن یزدان پناه: پول اعتباری سرمایهداری و حیث التفاتی جمعی
محسن یزدانپناه در این همایش به ارائۀ مقالهای با عنوان«مفهوم پول اعتباری سرمایهداری و شرح سرل از واقعیات نهادی: یک ارزیابی انتقادی از اینکه چگونه حیث التفاتی موضوعیت مییابد؟» در نشست تخصصی «تحول نهادی» در این کنفرانس پرداخت. در اینجا بهطور مختصر اشارهای به محتوای این مقاله خواهیم کرد.
مسئلۀ اصلی موردبررسی در مقاله، ارزیابی قدرت تبیینکنندگی نظریۀ جان سرل، فیلسوف تحلیلی معاصر آمریکایی، از ساخت واقعیات اجتماعی از پول اعتباری سرمایهداری است. در حقیقت پژوهشگر به دنبال بررسی این موضوع است که آیا اجزای بناکنندۀ واقعیات نهادی در نظریۀ جان سرل قادر است واقعیات مربوط به پول اعتباری سرمایهداری را بهطور کافی توضیح دهد.
پول اعتباری سرمایهداری
نویسنده در ابتدا به تبیین معنا و اهمیت «پول اعتباری سرمایهداری » (Capitalist Credit Money) بهعنوان متعلَق اصلی بحث پرداخته است. ویژگی خاص پول اعتباری سرمایهداری (پول مدرن متعارف) تبدیل سیستماتیک «بدهی خصوصی» منتشره توسط بانکداران به «پول مقبول عمومی» است. این نوع پول به سبب ترتیبات حاکم بر سیستم پولی و تا حدی ماهیت آن، بهصورت درونزا و در اثر وامدهی سیستم بانکی خلق میشود. در حقیقت پول اعتباری سرمایهداری نیاز به وجود پسانداز و سپردۀ پیشینی برای وامدهی و انجام سرمایهگذاری را به شکل پیشینی (Ex ante) منتفی ساخته است. این نوع پول تأثیراتی قوی در شکلدهی به اقتصادهای امروزی (بهویژه در جهان غرب) و تکامل آنها داشته است. این تأثیرات قوی و البته متفاوت شامل ترغیب فرآیند توسعه، تخریب خلاق (به بیان شومپیتر) از یکسو و ظهور سرمایهداری مدیریتکنندۀ پول (Money Manager Capitalism)، تشدید نابرابری و دامنزدن به فرهنگ مصرفگرایی شده است.
سرل و واقعیات اجتماعی
جان سرل فیلسوف آمریکایی تلاشی وسیع در تبیین چگونگی امکانپذیر بودن وجود واقعیات اجتماعی (واقعیات نهادی ) صورت داده است. ازآنجاکه سرل مکرراً در بحث خود در باب واقعیات نهادی، به مثال «پول» متوسل میشود، این سؤال پیش میآید که شرح او تا چه اندازه قادر است ویژگیهای پول اعتباری سرمایهداری را تبیین کرده و با آن مطابق باشد.
ساختمان تحلیلی سرل درصدد پوشش جنبههای اصلی کنشهای جمعی (همکارانه) در چارچوب واقعیتهای نهادی با اتکا به مفهوم «حیث التفاتی» (Intentionality) است. واقعیت اجتماعی متشکل از عناصر نامرئی زیادی است که بهصورت سلسله مراتبی توسط ذهن بر روی واقعیات طبیعی (Brute Facts) ساخته میشود. اینکه چگونه نوعی از بدهی خصوصی توسط عاملان (استفادهکنندگان)، پول تلقی میشود، ارتباط زیادی به مفهوم «حیث التفات جمعی»(Collective Intentionality) در بیان سرل دارد. در نگاه سرل، به مدد همین حیث است که «کارکرد وضعی» بر اشیا وضع شده، این وضع کارکرد به آنها قابلیتی میدهد که این قابلیت کاملاً مستقل از ویژگیهای فیزیکی آن شیء است. در حقیقت، ساخت واقعیات نهادی عبارت است از التفات (تلقی) جمعی ما در وضع کارکرد بر یکچیز. لذا فرمول واقعیات نهادی عبارت است از: «X در بافت C، Y تلقی میشود» که منظور از X یک واقعیت طبیعی و Y کارکرد وضعی است. تلقی یکتکه کاغذ بهعنوان پول منطبق بر همین فرمول است. البته سرل بعداً توسعههایی در این شرح خود صورت داد تا قدرت توضیح دهندگی بنای تحلیلی خود را افزایش دهد. بازنگری سرل شامل معرفی «Yهای بدون X» یا Y قائم به خود بود. این موضوع از آن حقیقت برمیخاست که برخی واقعیات نهادی (مانند ریاست یا شرکت) با فرمول پیشین منطبق نبود. در اینجا نیازی به تلقی X برای وضع کارکرد Y بر اشیای فیزیکی وجود ندارد. در اینجا فرمول موردنظر عبارت است از «کارکرد وضعی Y در بافت C وجود دارد».
حال با در نظر داشتن تبیین سرل و آنچه در خصوص پول اعتباری سرمایهداری میدانیم، سؤال اصلی مقاله این است که چگونه التفات جمعی به شکل پسینی در اینکه دستهای از اشیا (در اینجا بدهی بانکها) پول تلقی شود، سامان مییابد؟ مقاله با تفکیک بین «نوع» پول و «مصداق» آن، سؤالی عامتر میپرسد و آن اینکه آیا نوع پول اعتباری سرمایهداری موضوع تلقی چیزی بهعنوان پول عمومیاست؟
بنیانهای پول مدرن
پیششرط امکانپذیری چاپ یا جعل پول، این است که همه مردم متفقاً مثلاً یک کاغذ را بهعنوان پول تلقی کنند. اگر پذیرش جمعی پیششرط اساسی پولبودن پول است، سؤال این است که خود پذیرش جمعی چگونه ایجاد میشود؟ پاسخی که برای این سؤال در نظریههای موجود ارائه شده است، منشأ پذیرش جمعی پول را به دولت (حاکمیت) ارجاع میدهد. بنیان و اساس نظام پولی و امکانپذیری خلق پول، تجویز و تأیید حاکمیت است و اعتبار هر پول (مشخصاً پولهای خصوصی) به درجۀ قابلیت تبدیل آن به پول حاکمیت بستگی دارد. این حقیقت یک تناقضنما را پیش چشم قرار میدهد: حاکمیت به پول بانکی اعتبار و مشروعیت میدهد اما قادر به اعمال کنترل روی خلق پول بانکی نیست.
ارزیابی شرح سرل با ارجاع به حقایق پول اعتباری سرمایهداری
خصوصیت پول اعتباری سرمایهداری به «پول در فرآیند تولید خود» (Money-in-its-creation) بازمیگردد که اشاره دارد به فرآیند ورود پول به اقتصاد از طریق خلق پول بانکی. این خاصیت تسهیلکنندۀ رفتار همکارانه در سازماندهی تولید است. در مقابل، «پول در گردش مبادلات» (Money-in-circulation) اشاره دارد به کارکرد پول بهعنوان واسطۀ مبادله (که در نظریۀ اقتصاد مهمترین کارکرد پول معرفی میشود). ویژگی خاص پول اعتباری سرمایهداری در زمینهها و آثار ترتیبات نهادی مربوط به «پول در فرآیند تولید خود» قرار دارد و نه «پول در گردش مبادلات». یعنی تکامل پول را نمیتوان به تبدیل آن از فلز به کاغذ و آثار مغناطیسی فروکاست. جزء مهمتر تکامل پول و رسیدن آن به شیوۀ موجود (پول اعتباری سرمایهداری) بدون تغییرات موازی در مادۀ پول به وقوع پیوسته است.
برای بررسی میزان تطابق شرح سرل با واقعیات مربوط به پول اعتباری سرمایهداری باید به یک تفکیک بین «نوع» (Type) و «مصداق» یا «ژتون» (Token) پول توجه کرد. این تفکیک به همان دوگانۀ فلسفی شناختهشدۀ «جوهر-عرض» اشاره دارد؛ درواقع ورای شکل فیزیکی پول (شکل یا مصداق)، یک «ایده» وجود دارد. سرل خود بر لزوم تفکیک بین نوع (نهادها و رویههای عمومی) و مصداق( نمونههای خاص) تأکید دارد.
نوع پول به لحاظ هستیشناختی از طریق جهتگیری عمومیباورها قوام مییابد. التفات (پذیرش) جمعی ما موجب تبدیل یک دلار به یک دلار میشود. «مصداق» پول به شکل فلز، کاغذ، پلاستیک و … بهطور ثانوی از «نوع» استخراج میشود. نوع بهوسیلۀ عمومیترین وجه «ما قصد داریم» یا «ما باور داریم» ساخته میشود. در مورد پول و برخی دیگر از مخلوقات نهادی، قابلیت ردیابی در دنیای عینی نیز موضوعیت جداگانهای دارد که سرل در این زمینه به «نشانگر وضعی» اشاره میکند به این معنا که واقعیات نهادی گاهی اوقات به یک بازنمایی رسمینیاز دارند.
سؤال از «نوع» پول در خصوص پول اعتباری سرمایهداری یک ابهام ایجاد میکند. یکبار گفته میشود که «یک دلار چیزی است که عموم مردم آن را یک دلار تلقی میکنند» که تبیین سرل همین است؛ و یکبار میگوییم «خلق یک دلار بهطور بنیادینی به پذیرش و تلقی عمومیبستگی دارد». در بیان اول «نوع» پول تماماً به تلقی عمومیبهعنوان شرط کافی تحویل داده میشود ولی در دومیآنیک شرط لازم معرفی میشود. مطالعۀ پول اعتباری سرمایهداری تأیید میکند که نوع این پول با دومیسازگاری بیشتری دارد و این ضعف و کاستی نظریۀ سرل است. بهعنوان نمونه در سیستم بانکداری ذخیرۀکامل (Full-Reserve Banking)، یعنی سیستمیکه بانک صرفاً واسطه بوده و بهعکس پول اعتباری سرمایهداری (رویۀ متعارف) بدهی خصوصی به پول عمومیتبدیل نمیشود (حتی در قالب پول الکترونیکی)، التفات متفاوتی از حیث اینکه ما چه چیزی را بهعنوان پول تلقی میکنیم با ارجاع به نشانگر وضعی وجود ندارد. لذا، تبیین سرل قادر به ایجاد تمایز بین این دو نوع متفاوت از پول نیست.
دست نارسی «حیث التفاتی جمعی» به تغییرات ناشی از خلق پول
فرض کنید که در زمان ۱ افراد التفات مشخصی به دلار دارند و کنشها و مبادلات خود را با آن تنظیم میکنند. هویت و ماهیت پول به تعبیر سرل تماماً به همین التفات مربوط است. حال در زمان ۲ بانکها پول جدیدی خلق کرده و به اقتصاد وارد میکنند. این تغییر برای عموم قابلتشخیص نیست زیرا و لذا هیچ تغییری در تلقی ما از دلار به وقوع نمیپیوندد. اما در واقعیت تغییری اتفاق افتاده زیرا پولی که قبلاً در اختیار ما بود نسبت بزرگتری از کل پول موجود محسوب میشد. لذا در اینجا ارزش واقعی پول تغییر کرده ولی این تغییر برای عموم قابلشناسایی نیست. در اینجا ممکن است گفته شود که با ورود پول جدید به سبب ایجاد تورم (بهعنوان یک اثر جانبی) تلقی و نگرش نسبت به پول تغییر خواهد کرد. لیکن نکتۀ مورد تأکید متفکرانی نظیر کینز و شومپیتر این است که لزوماً چنین اتفاقی (تورم) رخ نخواهد داد. پول جدید ممکن است با قرارگرفتن در اختیار کارآفرین و اکتساب عوامل بیکار تولید توسط او، به عرضۀ جدید با اثرات تورمیخفیف منجر شود. در چنین شرایطی اینکه معنای قبلی و بعدی پول تغییر کرده قابلتشخیص نیست. اکنون ذهن عموم در یک معنای ثابت پیشینی قفل شده و درحالیکه التفات آنها به پول تغییری نکرده، اتفاقاتی مهم در پشتصحنه در حال وقوع است.
گفتیم که سرل برای ایجاد یک توسعه در نظریۀ خود به وجود Yهای بدون X اشاره کرده و واقعیات نهادی مثل ریاست، شرکت، و پول [خلق پول توسط سیستم بانکی و نه اسکناس و مسکوک] را بهعنوان مصادیق آن ذکر میکند. البته به عقیده او در این موارد نیاز به ارجاع به یک عنصر فیزیکی رفع نشده بلکه در عوض نقطۀ ارجاع بجای یک شیء، یک شخص است مانند شخص رئیس، سهامدار، و مالک پول. در اینجا نقش افعال گفتاری (Speech Acts) و بهطور مشخص «اعلان» (Declaration) در وجود Yهای قائم به خود کلیدی معرفی میشود. به این شکل که بانک اعلان میکند «۱۰۰۰ دلار به فرد الف وام داده و این کار را با افتتاح حساب تحت نام او انجام میدهم». لذا فرد الف کارکرد وضعی Y را دارد: مالک ۱۰۰۰ دلار.
اما میتوان استدلال کرد که این استدلال نمیتواند توضیحدهندۀ خلق پول از هیچ از طریق وامدهی باشد. فرد صاحب پول نمیتواند نقطۀ ارجاع تلقی (التفات) باشد. در مورد پول کاغذی ما یک کاغذ (X در بیان سرل) را ۵۰ دلار تلقی میکنیم زیرا علامت قابل ردگیری حاکمیت را داراست. این نشانه یک شیء فیزیکی را، مستقل از صاحبش، عمومیسازی و غیرشخصیسازی میکند. پول بودن چیزی به تلقی جمعی آن چیز بهعنوان پول مستقل از جنبههای فیزیکی مربوط است. در واقع اینکه ما برای کاغذ بهعنوان پول ارزش قائلیم، به خاطر جایگاه دولت است که به ابزارهایی نظیر مالیاتستانی جهت مشروعیتبخشی به پول محاسباتیای که خود آن را تعریف کرده مجهز است. لذا نشان حاکمیت روی برگه کاغذ اسکناس، تنها یک راه معتبر برای نشاندادن جنبههای غیرشخصی متعلق به نهاد حاکمیت بوده و خود آن دلیل پذیرش آن کاغذ بهعنوان پول نیست. این موضوع دقیقاً ارجاع دارد به تفکیک نوع از مصداق پول.
البته التفات جمعی نسبت به عمل دولت («نوع» پول) به لحاظ معرفتشناختی عینی است، لیکن این عینیت بدان معنا نیست که میتوان در خصوص نوع پول از حیث محل یا مقدار ایجاد، حد و حدود تعیین کرد. «نوع» پول مربوط به فرآیندی غیرکمیاست اما مصداق پول یک وجود کاملاً کمیاست. لذا همواره یک تیرگی و ابهام وجود دارد که بنیانهای از حیث معرفتشناختی عینی و غیرکمیپول (نوع پول) به وجود فیزیکی کمّی آن مرتبط میشود.
حال وقتی پای وامدهی به میان میآید هیچ رخداد خاصی از حیث فوق به وقوع نمیپیوندد. در پول الکترونیک هم مانند پول کاغذی نوعی از ظاهر فیزیکی برای حمل نشانگر عمومیتبخشی و کمیسازی لازم است، چون در غیر این صورت پول نمیتواند بین آحاد افراد به گردش درآید. تمام آنچه باید بهطور جمعی پذیرفته شود، پیش از پرداخت وام به فرد صورت پذیرفته است.
چیزی که وامدهی را ممکن میسازد، نوعی دیگر از تلقی (التفات) است و آن «قول/تعهد» است. سرل در حالی معتقد است که «اعلان» حلکنندۀ مشکل خلق پول با وامدهی است که عوامل زمینهساز این اتفاق از رویۀ اعلان یا افعال گفتاری به دست نمیآید. همین اعلان میتواند در ترتیباتی (بانکداری ذخیرۀکامل) نیز وجود داشته باشد که خلق پول در آن راه ندارد. خلق پول بهوسیلۀ بانکها ریشه در این دارد که ما چگونه بدهی بانک را بهعنوان پول میپذیریم. این محصول همان ابهام بین نوع و مصداق پول و امکان بهرهگیری از التفات جمعی بهوسیلۀ عاملیت برونزاست.
تاریکیِ میان نوع و مصداق، موجب آن شده که پول اعتباری سرمایهداری از حیث تولیدی یک ظرفیت زاینده برای همکاری ایجاد کند. در چنین شرایطی ما با وضعیتی به نام توهم نیروی کار (Working Fiction) روبرو هستیم که به معنای آن است که نیروی کار ارزش پول دریافتی ناشی از خلق پول را مانند قبل تلقی کرده حالآنکه واقعاً تغییر کرده است. یک مصداق از تنازل ارزش با تورم میتواند موضوعیت یابد اما صرفاً منحصر به آن نیست. تنزل ارزش بدون تورم متناظر که بنیانهای پول اعتباری سرمایهداری را شکل میدهد مربوط به حالتی است که افزایش عرضۀ پول به افزایشی موازی در عرضۀ کالا و خدمات و موجودی سرمایه میانجامد. انعطاف پول اعتباری سرمایهداری متکی به این توهم است. زمانی که پول جدیداً خلقشده در اختیار کارآفرین قرار میگیرد، تصور نیروی کار یا فروشندۀ مواد اولیه به وی از ارزش پول ثابت است. تولید جدید عمدۀ نیروهای تورمزا را جذب میکند. در این شرایط کارگران قادر نیستند سهم خود از ظرفیتهای تولیدی ایجادشده از ناحیۀ خلق پول را دریابند. قیمتهای نسبی در اثر تولید پول و همچنین متأثر از دو برساختۀ اجتماعی مهم دیگر تحتالشعاع قرار میگیرد: ۱) بهره وضعشده بر پول جدیداً خلقشده ۲) تشکیل سرمایه با پول جدید. ترتیبات همکاری منبعث از پول اعتباری سرمایهداری، راهی برای سرعت بیشتر انباشت سرمایه نسبت به درآمد کارگران باز میکند.
تبیین بدیل از ماهیت نهادی پول
درنهایت نویسنده برای ارائۀ تبیین بدیل و بهتری از ماهیت نهادی پول، بر نیاز به ارجاع بهنوعی از عاملیت خارج از مرزهای التفات جمعی تأکید دارد. اشکال اصلی وارد بر نظریۀ سرل این است که پروسۀ شکلگیری التفات/تلقی جمعی را نمیتوان به خودش احاله داد. اگر التفات جمعی میتواند بهوسیلۀ یکچیز دیگر شکلگرفته، تحت تأثیر قرارگرفته یا مورداستفاده قرار گیرد، آن چیست؟ پاسخ در معنای کلی بهنوعی از «عاملیت» بازمیگردد که باید پیرامون رابطۀ علّی این عاملیت با التفات جمعی تأمل و بررسی بیشتری صورت گیرد.