برگزیده‌ها
خانه » تازه‌ها » مسئلۀ فرسودگی؛تعریف

مسئلۀ فرسودگی؛تعریف

حمیدرضا صباغی

در مسکنی که هیچ نفرساید

فرسوده گشت هیکل مسکینم

(ناصر خسرو)

طبق مندرجات لغت‌نامه دهخدا واژۀ فرسودگی به معنای «فرسوده‌شدن، فرسوده بودن و فرسایش» است. فرسوده اسم مفعول از فرسودن و به معنای «به‌غایت کهنه و از هم ریخته، پایمال گردیده، افسرده شده، پوسیده و کهنه» است. فرهنگ معین معنای «آزرده شده» و عمید «خسته و ناتوان» را بر آن اضافه کرده‌اند. همین‌طور در دانشنامه‌های غیر معروف دیگر معانی «فرتوت، خسته، ضعیف، مستعمل، پوسیده و ژنده» نیز درج شده است. اگر این واژه را در بافت‌های شهری به‌مثابۀ عرصۀ تجلی زندگی بشر در نظر بگیریم، هرکدام از معانی فوق بار معنایی و دیدگاهی را در پس خود وارد رویکردها شهرسازی می‌کنند. رویکردهایی که برخی بافت شهری را کهنه، ناتوان، به‌هم‌ریخته، پوسیده و یا خسته تلقی می‌کنند و باید برای تأمین نیازهای زندگی مردم به آن‌ها رسیدگی نمود. شدت و ضعف برخورد با بافت‌های فرسوده، نوع و میزان مداخله در آن‌ها همگی به نگرش برنامه‌ریزان از این معنا برمی‌گردد و آن‌ها را نسبت به حفاظت کامل تا تخریب کامل بافت شهری ترغیب می‌کند.

بُعدی از فرسوده‌شدن، التزام ذاتی حیات به تغییر و دگرگونی است. تعبیری که قرآن کریم آن را به‌واسطۀ اعطای حیات از سوی خداوند این‌گونه بیان می‌کند «و من نعمره ننکسه فی الخلق افلا یعقلون» (سوره مبارکه یس- آیۀ ۶۸). مبتنی بر این آیه، فرسودگی ذات زندگی و حیات محیط انسان‌ساخت و طبیعی است. حیاتی که رهایی از تغییرات و دگرگونی در آن امکان‌پذیر نیست. ازاین‌رو صرف این تحول، رسیدگی به بافت‌های شهری دچار فرسودگی را از الزامات حیات مدنی و موجه می‌کند. این توجه و الزام، بن‌مایۀ بخش عمده‌ای از رویکردها شهرسازی به‌خصوص در پنجاه سال اخیر را تشکیل داده است. در این برهه زمانی اندیشمندان در قالب بیانیه‌های جهانی و یا جنبش‌های شهری دیدگاه‌ها و رویکردهای خود را نسبت به موضوع رسیدگی به بافت‌های شهری ابراز نموده‌اند. طیف رویکردها به مانند تعدد معنایی واژگانی که ذیل «فرسوده» بیان شد، تعاریف گوناگونی در خصوص فرسودگی ارائه داده‌اند، ازاین‌رو در سطح برنامه و اقدام نیز مشاهده می‌کنیم که جریان‌های مختلفی شکل گرفته‌اند.

اگر طیف اقدام‌های لازم برای بهبود وضعیت فرسودگی را «مرمت شهری» نام‌گذاری کنیم، برخی این مرمت شهری را یک عمل فرهنگی در راستای معاصرسازی (به‌روز کردن) ازنظر مادی و معنوی می‌دانند. مادی به معنای دخل و تصرف برای برقراری گفتگویی خلاق بین ارزش‌های پایدار کهن (سنت) و ارزش‌های والای معاصر و ازنظر معنوی به معنای تبدیل میراث مادی و فرهنگی به ثروت مادی و فرهنگی (حبیبی، ۱۳۹۱). برخی نیز نگرش فرهنگی-اقتصادی دارند و ذیل آن شرایط نامطلوب زندگی، فقر، بیکاری و اشتغال نامناسب و یا افول ارزش‌های فرهنگی و هویت شهر در شناسایی بافت فرسوده به‌عنوان معیار پیشنهاد می‌کنند. ازاین‌رو ارتقاء سطح زندگی شهروندان و ضرورت حفظ، احترام و بازآفرینی ارزش‌ها در این‌گونه بافت‌ها، به‌عنوان اقدام اساسی در جهت ارتقاء شرایط قلمداد شده است (ماجدی، ۱۳۸۹). دیدگاه‌هایی هم تأکید بر کارکردگرایی بافت شهری دارند و مراد از فرسودگی را «ناکارآمدی و کاهش کارایی کالبدی، اجتماعی و اقتصادی یک بافت نسبت به سایر بافت‌های شهری و جدا افتادگی آن‌ها می‌دانند» (رضویان، ۱۳۹۲ و عباس زادگان و دیگران، ۱۳۹۱) به‌طوری‌که نهایتاً منزلت اولیه بافت در نظر شهروندان از بین می‌رود.

برخی نگرش‌های اجرایی نیز متمرکز بر شاخص‌های کالبدی-کمیتی شده‌اند. ازاین‌رو مشکلات و محدودیت‌هایی بافت‌های فرسوده را ناشی از ناهم‌خوانی کالبد و فعالیت، کم‌بودن سرانه برخی از کاربری‌ها، فقدان سلسله‌مراتب دسترسی مناسب در شبکه ارتباطی و عدم امکان نفوذپذیری به داخل بافت ارگانیک و به‌طورکلی برآوردهای استاندارد و سرانه را مد نظر دارند. (حسینی و دیگران، ۱۳۹۰) این دیدگاه علیرغم تک ساحتی و کمیتی بودن، ابزار مناسبی برای ارائۀ آمارهای ملی و سنجش میزان بافت‌های فرسوده در سطح کشور است. بااین‌حال این نگاه به بافت فرسوده، آن را مشخصاً در معنای بافت کهنه و ژنده می‌پندارد. اساساً بنیان تعریف و تعیین بافت‌های فرسوده در مصوبه سال ۱۳۸۴ و تبیین سه شاخص «ریزدانگی، ناپایداری و نفوذناپذیری» را همین دیدگاه می‌توان دانست، لذا مشاهده می‌کنیم؛ سازمان نوسازی شهر تهران نیز در همان زمان با دیدگاه توسعه کالبدی-فضایی، بافت فرسوده را «خروج و ناکامی‌سازمان فضایی بافت از چرخۀ توسعه یک اجتماع» معرفی نمود. واژۀ معادل این نگرش به بافت فرسوده، deteriorated fabric است. تاکنون نقدها و انتقاداتی چند بر این شاخص‌های دارای مصوبۀ تشخیص بافت‌های فرسوده نوشته شده است. نقدهایی که نیاز به تعریف مجدد و تنظیم مصوبه‌ای جدید را لازم می‌دارد. البته شایان ذکر است که عدم موفقیت (به لحاظ ارتقاء کیفیت زندگی) و نقدهای وارده نگرش وزارت راه و شهرسازی را در ادوار بعدی متفاوت نموده است. به‌طوری‌که دیدگاهی کیفی در تعریفی جدید از بافت فرسوده در دستور کار قرار گرفت: «بخش‌هایی از شهر که کیفیت‌های کالبدی و کارکردی آن کاهش یافته و مختل گردیده است و هم‌اکنون رویکرد سازمان عمران و بهسازی مقولۀ «بازآفرینی شهری» (Urban Regeneration) به‌جای بازسازی، نوسازی و بهسازی است.

آمارهای مختلفی از وسعت فرسودگی بافت‌های شهری تابه‌حال ارائه شده است. بر اساس آمار و اطلاعات گردآوری شده توسط سازمان عمران و بهسازی شهری در سال ۱۳۸۹، در خصوص ۳۳۰ شهر منتخب در سطح کشور، مساحت بافت‌های فرسوده شهری بالغ‌بر ۶۰ هزار هکتار بوده است. همین‌طور بر اساس آمار و اطلاعاتی که ستاد توانمندسازی سکونتگاه‌های غیررسمی‌کشور در خصوص ۲۰ شهر گردآورد، حدوداً  ۵/۱۴ هزار هکتار از مساحت کل  ۱۸۲هزار هکتار شهرهای مذکور یا ۵/۷ درصد از مساحت آن‌ها را سکونتگاه‌های غیررسمی‌تشکیل می‌دهند که جمعیت آن‌ها بالغ‌بر ۹/۲ میلیون نفر است و میانگین تراکم مسکونی ناخالص سکونتگاه‌های مذکور معادل ۱۹۵ نفر در هکتار در مقایسه با میانگین  تراکم ناخالص مسکونی ۷۱ نفر در هکتار در ۲۰ شهر مذکور است (به عبارتی ۷/۲ برابر تراکم مسکونی) (ماجدی، ۱۳۸۹: ۸۹).

در تاریخ ۲۲ فروردین ۱۳۹۵، در پایگاه اینترنتی سازمان عمران و بهسازی آخرین آمار وضعیت بافت‌های ناکارآمد ایران به‌این‌ترتیب ذکر شده است: «۵۶ هزار هکتار وسعت محلات نابسامان میانی، ۲۱ هزار هکتار عرصۀ تاریخی مرکز شهری و ۵۳ هزار هکتار سکونتگاه غیررسمی‌که درمجموع ۳۰ درصد بافت‌های شهری ایران با جمعیتی نزدیک به ۱۷ میلیون نفر را شامل می‌شود».

آمار جدید فوق‌الذکر دو ویژگی نسبت به آمارهای پیشین دارد. نخست اینکه (به دلیل وضعیت بحران فرسودگی کالبدی و بعضاً از رونق افتادن فعالیت در برخی پهنه‌ها) علیرغم تمام حساسیت‌های میراثی، بافت‌های تاریخی را به‌صورت متمایز در شمار پهنه‌های بحرانی قلمداد نموده است. ویژگی دوم هم این است که این دسته‌بندی شامل بافت‌های نوسازی که در سال‌های اخیر پیرامون شهرها شکل‌گرفته‌اند نیز می‌شود. حال جای این پرسش باقی است که نگاه جدید به «بافت‌های فرسوده» و نسبت آن با واژۀ «ناکارآمد »ی که برخی جایگزین آن و برخی در کنار آن استفاده می‌نمایند بیانگر چه نگرشی می‌تواند باشد؟

ریشۀ این رویکرد جدید را می‌توان در عدم توافق جامعه علمی‌ایران و تشکیل پارادایم لازم در این خصوص دانست. با نگاه به مجموعه اسناد علمی‌و مجموعه تجربیاتی که در خصوص بافت فرسوده طی دو ده قبل در ایران رخ‌داده نمی‌توان توافق لازمی‌برای تبیین تعریف بومی‌از فرسودگی و اتخاذ موضع مناسب برای بافت‌های شهری در آن مشاهده نمود. ازاین‌رو سازمان عمران و بهسازی به‌عنوان نهاد دولتی متولی، با تغییر واژگان و ادبیات موضوع سعی نموده است از دیدگاه انتقادی در این موضوع خود را جدا سازد. البته این نقد در موضع عمل که همان تبدیل واژگان «بافت فرسوده» به «بافت ناکارآمد» است قابل‌بحث است. اما طریقۀ عمل، یعنی تبدیل رویکرد «بهسازی، نوسازی، بازسازی» به رویکرد «بازآفرینی» بحثی جداگانه می‌طلبد.

روند تغییر نگرش در نهادهای فرادست از بهسازی، نوسازی به بازآفرینی و همین‌طور شمول بافت‌های تاریخی و سکونتگاه‌های غیررسمی‌در آمارها بیانگر توسعه دیدگاه کیفی در رونق فعالیت اجتماعی-اقتصادی به محیط انسان‌ساخت است. درواقع تجربۀ توسعه‌های کالبدی دهۀ گذشته نشان داده است علیرغم اینکه در طراحی، مکان‌یابی، آماده‌سازی و اجرا از تمام استانداردهای لازم و مقبول نظام کنترل کیفیت ساختمان و ضوابط شهرسازی استفاده شده است، اما ما بافت‌های شهری نوینی را ایجاد نموده‌ایم که در بدو تولد پیر، فرتوت و فرسوده هستند. تجربه شهرسازی معاصر ایران نشان داده است که انجام ساخت‌وساز صرفاً بر اساس ضوابط، دستورالعمل‌ها و قوانین نهایتاً منجر به حیات شهری نمی‌شود و بعضاً شاید کیفیت‌های شهری را در فرایند مرمت شهری کاهش دهد. ازاین‌رو می‌توان ادعا نمود که یکی از مقبول‌ترین تعاریف فرسودگی که در فوق به آن اشاره شد، همان است که آن را یکی از ویژگی‌های ذاتی هر بافت شهری می‌داند و به‌واسطۀ گذر زمان، ‌بر آن عارض شده است. رویکرد ناشی از این تعریف، به دنبال تداوم حیات شهری و در مراتب بالاتر، به دنبال ارتقای کیفیت آن است. گذر زمانی که فرسودگی را در پس خود دارد، مستلزم فعالیت داشتن بافت شهری است.  در تعاریف فرسودگی کیفیت‌هایی که این فرسودگی و ناکارآمدی را پدید می‌آورد قابل بحث است. حال اگر فرسودگی عارض بر کالبد را ناشی از گذر زمان و ویژگی ذاتی طبیعت و محیط انسان‌ساخت بدانیم باید پرسید که چرا بافت‌های شهری نوساز در بدو ایجاد شدن فرسوده قلمداد می‌شوند؟ پاسخ به این پرسش اساساً مستلزم دقت نظر در خصوص کیفیت‌هایی است که موجب سرزندگی و حیات شهری می‌شود. کیفیت‌هایی که سکونت را چیزی فراتر از یک سرپناه صرف تبیین می‌کنند.

ساحت شهر مجموعه‌ای پیچیده از روابط بین کالبد و فعالیت است. رسیدگی و دقت نظر به هر کدام مستلزم دقت نظر به دیگری نیز هست. نمی‌تواند به‌صورت مجرد یک بعد را در نظر گرفت و دیگری را نادیده. لذا شرط اساسی در نو شدن و معاصر شدن بافت‌های شهری، تأمین زیرساخت‌ها و کیفیت‌هایی از محیط است که حیات شهری را تضمین کند. این نگاه جامع نیازمند یک تعاون بین نهادی و همت عالی در سطح نظام تصمیم‌گیری با استفاده از توان‌های موجود در نظام تصمیم سازی است. اگر این چنین با بافت شهری رفتار نشود و صرفاً (مجرداً) به ارتقاء فعالیت و یا ارتقاء کالبد پرداخته شود، بافت شهری در طول زمان زندگی خود را از دست می‌دهد و یا در برهه‌هایی  از آن از کارکرد خود خارج می‌شود و دچار دل‌مردگی می‌شود و به‌عبارتی‌دیگر به سمت «پژمردگی» می‌رود. به نظر می‌رسد معنای برگرفته از این واژه نسبت به سایر معانی برگرفته از «فرسوده» تناسب بیشتری دارد. بار معنایی آن حتی از واژۀ «فرسوده» و «ناکارآمد» نیز کاربردی‌تر به نظر می‌رسد. شاید ازاین‌روست که در ادبیات معاصر شهرسازی «Blighted Area» را برای بافت‌های فرسوده به کار می‌گیرند. به‌عبارتی‌دیگر در تعریف فرسودگی معنای پژمردگی بار معنایی لازم برای تشخیص بافت فرسوده را به برنامه‌ریزان شهری ارائه می‌دهد. برنامه‌ریز بایستی «حال» شهر را دریابد تا بتواند برای آینده آن برنامه‌ریزی کند. «حال» کنونی یک بافت شناخت یک محدوده‌ای از محیط انسان‌ساخت، با توجه به زمینه‌های فرهنگی، اقتصادی و بومی‌آن است. تبیین نسبت آن سکونتگاه با مناسبت‌های درونی آن و همین‌طور نسبت آن با سایر محدوده‌های پیرامونی‌اش است.

بگیرد خوشی جای پژمردگی           نه اندیشه ماند، نه افسردگی

کنم خاطرت را ز تشویش، پاک           فرو شویم از چهرۀ زیبات خاک

(پروین اعتصامی)

منابع:

  • رضویان، محمد تقی (۱۳۹۲). «فضاهای فرسوده شهری: برنامه‌ریزی بهسازی و نوسازی»، مشهد: دانشگاه امام رضا (علیه‌السلام)
  • حبیبی، محسن و مقصودی، منیژه (۱۳۹۱). «مرمت شهری: تعاریف، نظریه‌ها، تجارب، منشورها و قطع‌نامه‌های جهانی، روش‌ها و اقدامات شهری». تهران: دانشگاه تهران. موسسه انتشارات
  • حسینی، علی و پوراحمد، احمد و حاتمی‌نژاد، حسین و رضای نیا، حسن (۱۳۹۲). « راهبردهای ساماندهی بافت فرسوده محله قیطریه با استفاده از روش QSPM»، باغ نظر، شماره ۲۴، سال دهم، بهار ۱۳۹۲، صص ۷۹-۸۸
  • عباس زادگان، مصطفی، بیدرام، رسول و مختارزاده، صفورا (۱۳۹۱). «نگاهی ساختاری به اصلاح شبکه معابر در بافت‌های فرسوده جهت حل مشکل نفوذپذیری و انزوای فضایی این محلات؛ نمونه موردی: بافت‌های فرسوده شهر مشهد»، مدیریت شهری، شماره ۳۰، پاییز و زمستان ۹۱، صص ۱۶۳-۱۷۸
  • ماجدی، حمید (۱۳۸۹). «توسعه‌های شهری امروز، بافت‌های فرسوده آینده»، نشریه هویت شهر، سال چهارم، شماره ۶، بهار و تابستان ۸۹، صص ۸۷-۹۴

[۱] – یکی از مباحث قابل‌طرح در خصوص عدم تطابق واژۀ ناکارآمد این است که این واژه به چه چیز ناکارآمد اطلاق می‌کند؟ به‌عنوان‌مثال؛ بسیاری از بافت‌های مرکز شهری تاریخی وضعیت کالبدی قدیمی‌و کم‌وبیش نامناسبی دارند، اما حیات شهری در آن‌ها جریان دارد و بسیار زنده هستند. در این بافت‌ها ناکارآمدی مشخصاً چه نکته‌ای را در نظر دارد و کارآمدی را در چه چیز تعریف می‌کند؟ اگر در این موضوع دقت شود شاید در بسیاری از مواضع رویکرد منسوخ نوسازی را در نظر بیاورد.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا